مسموع

معنی کلمه مسموع در لغت نامه دهخدا

مسموع. [ م َ ] ( ع ص ) شنیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). شنوده. ( آنندراج ). شنیده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
به گوشم قوت مسموع و سامع
بسازد نغمه بربط شنیدن.( منسوب به ناصرخسرو ).- از قرار مسموع ( به قرار مسموع ) ؛ بطوریکه شنیده شده.
|| قابل استماع. سزاوار شنیدن وگوش دادن و برآوردن. ( ناظم الاطباء ). قابل قبول و پذیرفتن : آنگاه انابت مفید نباشد نه راه بازگشتنی مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع. ( کلیله ودمنه ).
- مسموع القول ؛ مسموع الکلمه. که قولش قابل قبول و پذیرفتن است.
- || که گفتارش مطاع است.
- مسموع الکلمه ؛ مسموع القول. و رجوع به ترکیب مسموع القول شود.

معنی کلمه مسموع در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) شنیده شده ، برآورده شده .

معنی کلمه مسموع در فرهنگ عمید

شنیده، شنیده شده.

معنی کلمه مسموع در فرهنگ فارسی

شنیده، شنیده شده
( اسم ) شنیده شده شنیده

معنی کلمه مسموع در ویکی واژه

شنیده شده، برآورده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مسموع

حکیم نیست که گوید نمی خورم باده به نزد عقل روا نیست عذر نا مسموع
مشنو که مرا به ز تو بار دگری هست مسموع نباشد که ز جان دوست تری هست
بهانه تو رقیب است و نیست این مسموع رقیب را چه محل گر تو را رضا باشد
قاصد روم را چو این سخنان گشت مسموع شد شگفت ازان
مسموع سریر ملک و دانش زان است که حافظ و امین است
«وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» ما یشغل عن اللَّه فهو سهو، و ما لیس للَّه فهو حشو، و ما لیس بمسموع او منقول فهو لغو، و ما هو غیر الحق سبحانه فهو لهو، هر چه ترا از اللَّه تعالی باز دارد آن سهوست، هر چه نه اللَّه تعالی را بود حشو است، هر چه نه کتاب مسموع و سنّت منقول بود لغو است، هر چه نه حق است جل جلاله باطل و لهوست.
بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع بیار باده و بگذار عذر نا مسموع
چه امکانست وهم غیر گنجد در خیال من تویی منظور اگر چشمم‌، تویی مسموع اگر گوشم
عذر دماغ مستان مسموع هیچکس نیست یارب‌ که‌ گیسوی چنگ افتد به پای مطرب
ز حلم و عزم تو داند خرد که مسموعست اگر زمین حرکت یابد و فلک آرام