مسلمان

معنی کلمه مسلمان در لغت نامه دهخدا

مسلمان. [ م ُ س َ ] ( ص ) متدین به دین اسلام. ( ناظم الاطباء ). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج گوید: مسلمان در اصل «مسلم مان » بوده است ، یعنی مانندمسلم که در ترکیب از دو حرف میم یکی حذف شده است - انتهی. ولی این قول بر اساس نیست و نیز این که مسلمان جمع مسلم است و الف و نون آن علامت جمع فارسی نیز استوار نیست ، زیرا در این حال و نیز در فرض اول باید حرف سین کلمه ساکن بیاید و چنین نیست. گفته مرحوم داعی الاسلام در فرهنگ نظام به این شرح که : این لفظ ساخته از لفظ سلمان است به اضافه میم مفعولی عربی و به معنی سلمان داشته و مانند سلمان مثل مششدر که از اضافه میم مفعولی عربی به ششدر فارسی ساخته شده ، جهت ساختن مسلمان از سلمان دست و پا کردن ایرانیها بوده برای فضیلت خود در مقابل تعصب عربها که به ایرانیها موالی میگفتند، یعنی غلامهای آزاده کرده ، و ایرانیها هم خود را مسلمان یعنی مانند سلمان پارسی که از اصحاب بزرگ پیغمبر بود و از اهل بیت نبی شمرده شد گفتند، ولفظ مذکور در همان اوایل اسلام ساخته شد که در قدیم ترین متون ادبیات فارسی مثل ترجمه تاریخ طبری هم بسیار استعمال شده است - انتهی. نیز محل تأمل است. مسلم. ( دهار ) ( السامی ). کلمه برساخته از اسلام ولی کلمه ای است که هم از بدو مسلمانی بزرگان علم و ادب فارسی به کار برده اند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حنیف. مؤمن. ( السامی ). این کلمه را ایرانیان از ماده «سلم » ساخته اند به معنی مسلم. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مسلمان. ( به ضم اول و فتح دوم ) را بعضی جمع مسلم ( به ضم اول و سکون دوم و کسر سوم ) عربی دانسته اند که با تصرف در حرکات و سکنات در فارسی بجای مفرد به کار رود و آن را به مسلمانان جمع بندند. محمد قزوینی در یادداشت های خود ج 7 ص 87 چنین آرد: «العرب تسمی العجمی اًذا أسلم المسلمانی ة و منه یقال مسلمة السواد». ( العقد الفرید چ بولاق ج 3 ص 296 ). و به احتمال بسیار بسیار قوی بلکه بنحو قطع و یقین منشاء کلمه مسلمان همین فقره بوده است ، یعنی که کلمه کلمه تهجین بوده است که عربها بر عجمهای مسلمان اطلاق میکرده اند. سپس این وجه متدرجاً از میان رفته و نسیاً منسیاً شده و همان معنی مسلم بدون جنبه تهجین و تحقیر آن باقی مانده است - انتهی :
سخن گوی بودی سلیمانْت ْ کرد
نغوشاک بودی مسلمانْت ْ کرد.ابوشکور.سپاه مسلمان پس اندر دمان

معنی کلمه مسلمان در فرهنگ معین

(مُ سَ ) [ ع . ] (اِ. ) پیرو دین مبین اسلام . ، ~ نشنود کافر نبیند کنایه از: تحمل رنج بسیار شدید.

معنی کلمه مسلمان در فرهنگ عمید

پیرو دین اسلام، کسی که دین اسلام دارد: بِبَری مال مسلمان و چو مالَت بِبَرند / بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست (سعدی۲: ۶۳۶ ).

معنی کلمه مسلمان در فرهنگ فارسی

پیرودین اسلام، کسی که دین اسلام دارد
( صفت ) آنکه بدین اسلام متدین است جمع : مسلمانان : مسلمانان . مراوقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود . ( حافظ ) توضیح ابن عبد ربه گوید : العرب تسمی العجم اذا اسلم : المسلمانی ... و این کلم. تهجینی بوده که تازیان بر عجمان نومسلمان اطلاق میکردند ولی بتدریج این وجه از میان رفته و همان معنی مسلم بدون جنب. تهجینی باقی مانده . جمع آن در عربی بصورت مسالمه و مسلمه آمده .
دهی در شهرستان بروجرد

معنی کلمه مسلمان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
...

معنی کلمه مسلمان در ویکی واژه

آنکه به دین اسلام معتقد است؛ پیرو دین مبین اسلام.
مسلمان نشنود کافر نبیند کنایه از: تحمل رنج بسیار شدید.

جملاتی از کاربرد کلمه مسلمان

کنم وکرده ام ز ره بیرون سال ومه کافر ومسلمان را
کجا مسلمان گوید گزاف بر داور کجا مسلمان جوید خلاف با قرآن
از یک آئینی مسلمان زنده است پیکر ملت ز قرآن زنده است
ای مسلمانان از بهر خدای کیست کو نیست چو من عاشق و مست
گر ضمیرم به هیچ کافر بد بد سگالید نامسلمانم
پشت اسلام بدو قوت از آن یافت که او طلب رنج دل هیچ مسلمان نکند
در این دیرم مثال بت پرستان بمانده من نه کافر نی مسلمان