مستند

معنی کلمه مستند در لغت نامه دهخدا

مستند. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) پناه برنده و التجاجوینده. ( از اقرب الموارد ). پناه جوینده. ( غیاث ). || پشت به چیزی دهنده. ( غیاث ). تکیه کننده. رجوع به استناد شود.
مستند. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) کسی که پناه به او برده شود. ( غیاث ). || تکیه کرده شده :
اصبعت در سیر پیدا می کند
که نظر بر حرف داری مستند.مولوی ( مثنوی ).|| تکیه و محل تکیه و پشتی. ( ناظم الاطباء ). تکیه گاه. معتمد. سند. رجوع به استناد شود. || سند حدیث. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات جرجانی ). رجوع به سند شود.

معنی کلمه مستند در فرهنگ معین

(مُ تَ نَ ) [ ع . ] (اِمف . ) دلیل ، مدرک ، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) استنادکننده . ج . مستندین .

معنی کلمه مستند در فرهنگ عمید

۱. دارای دلیل و مدرک، مبتنی بر سند.
۲. ویژگی فیلمی که رخدادهای آن واقعی است.
۳. (اسم ) گفته یا نوشتۀ همراه با سند و مدرک.
۴. (اسم ) مورد اطمینان.

معنی کلمه مستند در فرهنگ فارسی

چیزی که به آن استنادکنند، دلیل ومدرک
( اسم ) استنادکننده جمع : مستندین .
پناه برنده و التجا جوینده

معنی کلمه مستند در دانشنامه آزاد فارسی

مُستند (documentary)
فیلمی (و گاه نمایشی) که بااستفاده از اسنادی مانند روزنامه ها و مدارک بایگانی، و یا با فیلم برداریِ مستقیم از وقایع جاری ساخته می شود.

معنی کلمه مستند در ویکی واژه

دلیل، مدرک، چیزی که به آن استناد کنند، دارای سند.
استنادکننده.
مستندین.

جملاتی از کاربرد کلمه مستند

یا بود مستند به حق زان رو که برآید به صورت من و تو
جهانیان همه از جام عشق او مستند چنین حضور خوشی از صفای سید ماست
ز مستان او هوشمندی مجوی که مستند از چشم مستان او
مطرب و ساقی از آن بی خود و مستند مدام، که دف و بربط و نی، جام و می و مشرب از اوست
خلقی از مستی چشمش مستند می بی کام و دهانش نگرید
همه مستند و اندر بند باقی بده جام می اینجا زود ساقی
عاشقان حرم از جام ندا سر مستند مطربا این غزل از پرده عشاق نواز
امشب که حریفان همه مستند و خراب من در تبم و نیست مرا تاب شراب
بس خلق هستند کز دوست مستند هرگز ندانند که نان چه باشد
نه تنها قاسمی مست از می اوست که از جامات او مستند ذرات