مستمد

معنی کلمه مستمد در لغت نامه دهخدا

مستمد. [ م ُ ت َ م ِدد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استمداد. یاری خواهنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مرکب برگیرنده از دوات. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استمداد شود.

معنی کلمه مستمد در فرهنگ معین

(مُ تَ مِ دّ ) [ ع . ] (اِفا. ) یاری خواهنده ، استمداد کننده .

معنی کلمه مستمد در فرهنگ عمید

استمدادکننده، مددخواهنده.

معنی کلمه مستمد در فرهنگ فارسی

( اسم ) استمداد کننده یاری خواهنده جمع : مستمدین .

جملاتی از کاربرد کلمه مستمد

نیم‌شب می‌زد سحوری را به جد گفت او را قایلی کای مستمد
پیر طریقت گفت: الهی آنچه ناخواسته یافتنی است، خواهنده بدان کیست؟ و آنچه از پاداش برتر است سؤال در جنب آن چیست؟ پس هر چه از باران منت است بهار آن دمی است، و هر چه از تعرض و سؤال است از رهی مستمدّیست، الهی دانش و کوشش محنت آدمیست، و بهره هر یکی از تو بسزا کرد ازلیست.
ناصح او شاد و کامکار و عزیز است حاسد او زار و مستمد و حزین است
بود کلک من از بحر حقیقت مستمد جامی منه گو معترض انگشت بر حرف مجاز من
به کارخانه تقدیر مستمد از تست به حل و عقل مقاصد مدبرات امور