مستقبل

معنی کلمه مستقبل در لغت نامه دهخدا

مستقبل. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از استقبال. روی به چیزی آرنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به طرف قبله متوجه است. || پیش آینده. ( غیاث ) ( آنندراج ). مقابل مستدبر. ( از اقرب الموارد ). پیشوازکننده. به پیشواز شونده. پذیره آینده. || زمانه پیش آینده که مقابل ماضی و حال است. ( غیاث ) ( آنندراج ). زمانی که بعد از حال آید. استقبال. ( از اقرب الموارد ). مُستقبَل. ( از المنجد ). زمانی که منتظر بوجود آمدن آن باشی پس از زمانی که در آن هستی ، و بدین نام خوانده شده است بسبب اینکه زمان به استقبال آن میرود . ( از تعریفات جرجانی ). مضارع. غابر. آینده :
بیش از همه شاهانست از ماضی و مستقبل
بیش از همه میران است از شیری و از شاری .منوچهری.همچنین هر کس به اندازه ٔنظر
غیب مستقبل ببیند خیر و شر.مولوی ( مثنوی ).که چه خواهم خورد مستقبل عجب
لوت فردا از کجا سازم طلب.مولوی ( مثنوی ).- امثال :
المستقبل کشاف .
مستقبل. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) نعت مفعولی از استقبال. آنچه بسوی آن روی آورند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل. ( المنجد ). || در اصطلاح مصوران ، تمام رخ. تصویر دوچشمی. تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل نیمرخ که به اصطلاح مصوران تصویر یک چشمی را گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ).

معنی کلمه مستقبل در فرهنگ معین

(مُ تَ بَ ) [ ع . ] (اِمف . ) زمان آینده .
(مُ تِ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) استقبال کننده ، به پیشواز رونده .

معنی کلمه مستقبل در فرهنگ عمید

آینده، زمان آینده.
۱. استقبال کننده، پیشوازرونده، پیش آینده.
۲. (اسم ) [قدیمی] زمان آینده.

معنی کلمه مستقبل در فرهنگ فارسی

آینده، زمان آینده، استقبال کننده، پیشواز رونده، پیش آینده
(اسم ) ۱- روی آورنده پیش آینده . ۲ - آنکه به پیشواز مسافررود استقبال کننده پذیره کننده : ... اجل است که چون قادمی روی بمن نهادست ومن چون مستقبلی .... پیش او باز می روم . جمع : مستقبلین .

معنی کلمه مستقبل در دانشنامه آزاد فارسی

مُسْتَقْبَل
در اصطلاح دستور زبان، فعلی برای نشان دادن عمل یا حالتی که در آینده اتفاق خواهد افتاد که از بن ماضی فعل مورد نظر ساخته می شود و قبل از آن بن مضارعِ فعلِ «خواستن» + شناسه های مضارع، به عنوان فعل معین، بیاید: «خواهم رفت». در فارسی معاصر، برای بیان این فعل، غالباً از ساخت مضارع اخباریِ فعل «خواستن» + مضارع التزامیِ فعل موردِ نظر استفاده می شود: «می خواهم بروم».

معنی کلمه مستقبل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّسْتَقْبِلَ: رو آورنده
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)

معنی کلمه مستقبل در ویکی واژه

زمان آینده.
استقبال کننده، به پیشواز رونده.

جملاتی از کاربرد کلمه مستقبل

بدان که هرچه خلق آن را خیر داند از سه حال بیرون نبود: یا خوش است در حال یا سودمند است در مستقبل یا نیکوست در نفس خویش. و هر چه آن را شر دانند یا ناخوش است در وقت یا زیانکار است در مستقبل یا زشت است در نفس خویش. پس خیر تمامترین آن است که این همه در وی جمع است که هم خوش است و هم نیکو و هم سودمند است و این نیست مگر علم و حکمت.
باغ چون نسخه تصویر درآید به نظر صورت غنچه و گل نیمرخ و مستقبل
گرچه او بود کنون هست و دگر خواهد بود آنک آن ماضی و حال اینک و این مستقبل
چهره پرداز جهان رخت کشد چون بجمل شب شود نیمرخ و روز شود مستقبل
ذکر مستقبلم نبشتی و نیز ذکر ماضی من نشان کردی
برفتند مستقبل لشکرش به گردن نهادند مهد زرش
به انداز تغافل نیم رخ هم عالمی دارد چرا مستقبل مردم چو تصویر فرنگ آیی
به هر طرف که تو آیی زمان مستقبل معاونی رسدت هر زمان به استقبال
حجت و برهان این در سال ماضی دیده‌ای باش تا در سال مستقبل ببینی بیش از ان
و خوف معنیی بود که بمستقبل تعلّق دارد زیرا که از آن ترسد که خواهد بود از مکروهها یا فوت دوستی چیزی بود که در آینده امید میدارد که به وی رسد امّا آنچه اندر حال موجود بود خوف به وی تعلّق ندارد.