مستعیر

معنی کلمه مستعیر در لغت نامه دهخدا

مستعیر. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعارة. عاریت خواهنده. ( غیاث ) ( اقرب الموارد ). عاریت خواه. عاریت کننده. بعاریت خواهنده :
او چراغ خویش برباید که تا
تو بدانی مستعیری ای فتی.مولوی ( مثنوی ).رجوع به استعارة شود.
- مستعیرالحُسن ؛ نام مرغی است. ( منتهی الارب ). || منفرد و تنهاشده. ( اقرب الموارد ). || آنچه به خلقت شبیه گورخر باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه مستعیر در فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) عاریت خواه ، کسی که چیزی را به عاریت گیرد.

معنی کلمه مستعیر در فرهنگ عمید

به عاریت خواهنده، عاریت گیرنده.

معنی کلمه مستعیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه چیزی بعاریت گیرد عاریت خواه جمع : مستعیرین .

معنی کلمه مستعیر در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:عاریه

معنی کلمه مستعیر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به عاریه گیرنده و عاریه خواهنده مستعیر گویند.
جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۵۹.

جملاتی از کاربرد کلمه مستعیر

او چراغ خویش برباید که تا تو بدانی مستعیری نی‌فتا
فمستعیر السیف ایضا غارم اذ هو بالتسبیب مثل المحرم
اول از مستعیر جوید غرم وانگهی از معیر خواهد داد
دل چه بندی اندرین فانی سرای مستعار چون کس دیگر بود هر ساعت او را مستعیر
اصطناع بحر و کان از ابر دستش مستعار ارتفاع آسمان از آستانش مستعیر
با من بنیک و بد دوسه روزی دگر بساز کین جای عاریت بنماند بمستعیر
سرو از عقیق باشد، کوه از عقار باشد این مستعیر باشد، آن مستعار باشد