معنی کلمه مستعیر در لغت نامه دهخدا
او چراغ خویش برباید که تا
تو بدانی مستعیری ای فتی.مولوی ( مثنوی ).رجوع به استعارة شود.
- مستعیرالحُسن ؛ نام مرغی است. ( منتهی الارب ). || منفرد و تنهاشده. ( اقرب الموارد ). || آنچه به خلقت شبیه گورخر باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).