مستعجل

معنی کلمه مستعجل در لغت نامه دهخدا

مستعجل. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استعجال. شتابنده و شتاب کننده. ( غیاث ). شتابان. ( دهار ). شتاب. بشتاب. عاجل. رجوع به استعجال شود :
اگر سر پنجه بگشاید که عاشق می کشم شاید
هزارش صید بگشاید به خون خویش مستعجل.سعدی.دیده باشی تشنه مستعجل بر آب
جان به جانان همچنان مستعجل است.سعدی.کارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید. ( گلستان ).
- پیک مستعجل ؛ برید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). پیکی که در منزل ها توقف نکند و یا آنکه در هر منزل اسبی عوض کند تا زودتر به مقصد برسد.
- دولت مستعجل ؛ زودگذر :
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.حافظ.|| برانگیزاننده وتشویق کننده. ( اقرب الموارد ). || بر شتابی انگیزاننده و شتاباننده. ( منتهی الارب ). عجله خواهنده از کسی. ( اقرب الموارد ). || درگذرنده و پیشی گیرنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) بوزیدان. دارویی است که از مصر آرند و بجهت فربهی استعمال کنند. ( برهان ). بوزیدن که گیاهی است.( از الفاظ الادویه ) ( از اختیارات بدیعی ). و رجوع به مستعجلة شود.

معنی کلمه مستعجل در فرهنگ معین

(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) شتابنده ، شتاب کننده .
(مُ تَ جَ ) [ ع . ] (اِمف . ) زودگذر.

معنی کلمه مستعجل در فرهنگ عمید

۱. کسی که بخواهد کاری با عجله انجام یابد، عجله کننده، شتاب کننده.
۲. زودگذر، گذرا.

معنی کلمه مستعجل در فرهنگ فارسی

کاری که در آن شتاب شده، زودگذر
( اسم ) ۱ - طلب شتاب کننده . ۲ - عجله کننده . ۳- زودگذر : راستی خاتم فیروز. و بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود. ( حافظ )

معنی کلمه مستعجل در ویکی واژه

زودگذر.
شتابنده، شتاب کننده.

جملاتی از کاربرد کلمه مستعجل

نمی آساید از رفتن دمی این عمر مستعجل نفس رفتار عمرت را بود آواز پا، بشنو
دهد بقای مخلد هوای او گویی فرو شده به گلش پای عمر مستعجل
دلا بیدار شو یکدم که جان عزم سفر دارد چه جای خواب این مسکن که همراهست مستعجل
از تنم پیوند جان بگسل چو راندی ناقه تیز زانکه تن را پای فرسوده ست و جان مستعجل است
گشته با زال جهان در طرب و عیش قرین غافل از وقت رحیل و اجل مستعجل
بشوق پرتو شمعی ببزم دشمن و دوست بخون خویش چو پروانه ایم مستعجل
چه ساغرها که پیونده به جان محنت آگنده اگر نفریبدش ساقی به ساغرهای مستعجل
هر که داند لذت شمشیر دوست بر هلاک خویشتن مستعجل است
بر سر حرف آ که صوفی بی‌دلست در مکافات جفا مستعجلست
الکساندر فیودورویچ کرنسکی (۴ مه ۱۸۸۱ – ۱۱ ژوئن ۱۹۷۰ میلادی) سیاست‌مدار روسی و از مهم‌ترین رهبران انقلاب فوریه ۱۹۱۷ روسیه بود. او در سیمبیرسک - زادگاه ولادیمیر لنین - چشم به جهان گشود. پدرش آموزگار بود. پدرش همچنین مدتی معلم لنین بود. کرنسکی در ژوئیه ۱۹۱۷ به مقام نخست‌وزیری دولت مستعجل رسید. شغل اصلی او وکالت بود.
دولتی بود ز وصل تو شبی مهری را حیف و صد حیف که بس دولت مستعجل بود
استپان شاهومیان (ارمنی: Ստեփան Շահումյան؛ ۱۳ اکتبر ۱۸۷۸ – ۲۰ سپتامبر ۱۹۱۸) یک انقلابی بلشویک و سیاست‌مدار کمونیست اهل گرجستان بود که برای مدتی رهبری دولت مستعجل کمون باکو را بر عهده داشت.