مستطیع

معنی کلمه مستطیع در لغت نامه دهخدا

مستطیع. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استطاعة. صاحب استطاعت و صاحب قدرت. ( غیاث ) ( آنندراج ). قادر. توانا. توانگر. باتوان. رجوع به استطاعة شود. || واجب الحج. آنکه مال و توانائی وی به حدی باشد که حجةالاسلام بر او واجب شود. رجوع به حج شود.

معنی کلمه مستطیع در فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد.

معنی کلمه مستطیع در فرهنگ عمید

توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد.

معنی کلمه مستطیع در فرهنگ فارسی

توانگر، کسی که استطاعت وتوانایی دارد
( اسم ) ۱- آنکه دارای استطاعت وتوانایی است . ۲ - متمول .۳- آنکه مالش بحد نصاب حج بیت الله رسیده .

جملاتی از کاربرد کلمه مستطیع

هر که شد مستطیع فضل و هنر رفتن هند واجبست او را
وسع نامی است طوق را و طاقت را، میگوید بر ننهد خدای بر هیچ کس مگر آن توان که وی را داد. همانست که جای دیگر گفت لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها خدای بر هیچکس بار ننهد مگر آن توان که وی را داد، ابن عباس گفت هم المؤمنون وسع اللَّه علیهم امر دینهم و لم یکلفهم الّا ما هم له مستطیعون، فقال یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ و قال ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ و قال فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ.
مستطیع کعبة اخلاص گشتن مشکل است دل درین ره تکیه بر زاد توکّل کرد و رفت