مستطاع. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استطاعة. فرمانبردار و مطیع. ( غیاث ) ( آنندراج ) : همچنین کسب و دم و دام و جماع آن موالید است حق را مستطاع.مولوی ( مثنوی ).|| آنچه در قدرت است. در توانائی. بقدر مستطاع ؛ به اندازه ممکن. رجوع به استطاعة شود.
معنی کلمه مستطاع در فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِمف . ) چیزی که به دست آید و در ید قدرت شخص باشد.
معنی کلمه مستطاع در فرهنگ عمید
۱. امری که در استطاعت و توانایی کسی باشد. ۲. فرمان بردار، مطیع.
معنی کلمه مستطاع در ویکی واژه
چیزی که به دست آید و در ید قدرت شخص باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه مستطاع
همچنین کشت و دم و دام و جماع آن موالیدست حق را مستطاع