معنی کلمه مستصفی در لغت نامه دهخدا
مستصفی.[ م ُ ت َ فا ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استصفاء. صاف کرده شده. ( ناظم الاطباء ). خالص کرده شده. || پاک شده از وجود و تصرف دشمن. بی منازع. مسخر. رجوع به استصفاء شود : تا نواحی لمغان که معمورترین ممالک او بود مستخلص کرد و مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 40 ). ملک موروث از کدورت و مزاحمت اضداد مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 162 ). خوارزم مأمون را مستخلص و مستصفی شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 162 ).