معنی کلمه مستسعد در لغت نامه دهخدا
که مستوجب فرقتت شد سه ماه این
که مستسعد وصلتت شد سه ماه آن.انوری.|| سعد و خوش یمن یابنده کسی را. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به استسعاد شود.
مستسعد. [ م ُ ت َ ع َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استسعاد. نیک بخت و مبارک و میمون و کامران. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بهره مند. رجوع به استسعاد شود : قیاصره روم به شرف ادراک خدمتش اگر مستسعد گشتندی... ( جهانگشای جوینی ).
گر کسی می گفتشان کاین سو دوید
تا از این اشجار مستسعد شوید.مولوی ( مثنوی ).