مستزید
معنی کلمه مستزید در فرهنگ معین
معنی کلمه مستزید در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] گله مند، آزرده خاطر.
معنی کلمه مستزید در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مستزید
آن زیادت دست شش انگشت تست قیمت او کم به ظاهر مستزید
تشکرالله راجیا مستزیدا انما الشکر موجب لازدیاد
منت خدای را که سپهرت مرید هست بدخواه تو زچرخ و جهان مستزید هست
شاکرند از همت او مادحان روزگار نیست ممدوحی که دارد مادحان را مستزید
و از اینجا معلوم می شود که تمنی حیات باقی در دنیا و کراهیت مرگ و وفات و تصور آنکه طمع را خود بدین آرزو تعلقی تواند بود از خیالات جهال و محالات ابلهان بود، و عقلا و اصحاب کیاست خواطر و ضمایر از امثال این فکرها منزه دارند، و دانند که حکمت کامل و عدل شامل الهی آنچه اقتضا کند مستزیدی را بران مزیدی صورت نبندد، و وجود آدمی بر این وضع و هیات وجودیست که ورای آن هیچ غایت مصور نشود.
ز عشق آن یکی سلطان طاعت شادمان بودی ز رشک آن دگر شیطان شهوت مستزیدستی