مستحسن

معنی کلمه مستحسن در لغت نامه دهخدا

مستحسن. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحسان. نیکوشمرنده. ( اقرب الموارد ). نیک پندارنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به استحسان شود.
مستحسن. [ م ُ ت َ س َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استحسان. نیکو شمرده شده و پسند نموده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ستوده. نیکو. خوب. رجوع به استحسان شود :
هر آنچه گفت همه گفت اوست مستحسن
هر آنچه کرد همه کرد اوست مستحکم.سوزنی.ماهرویا مهربانی پیشه کن
سیرتی چون صورت مستحسنت.سعدی.قاعده مستحسن بنهاد. ( تاریخ قم ص 187 ).
- مستحسن داشتن ؛ پسندیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مستحسن در فرهنگ معین

(مُ تَ سَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نیکو، نیکو و پسندیده شمرده شده .

معنی کلمه مستحسن در فرهنگ عمید

۱. نیکو و پسندیده.
۲. نیکوشمرده شده.

معنی کلمه مستحسن در فرهنگ فارسی

نیکووپسندیده، نیکوشمرده شده
۱- (اسم ) نیکو شمرده شده پسند کرده . ۲ - ( صفت ) پسندیده ستوده .
نیکو شمرنده شده

معنی کلمه مستحسن در ویکی واژه

نیکو، نیکو و پسندیده شمرده شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مستحسن

و به مجرد اینکه چیزی از مطالب آنها به فهم او نرسد زبان اعراض و طعن نگشاید و نسبت غلط به ایشان ندهد و اگر بعد از سعی و جهد مطلبی از ایشان در نظر او صحیح نباشد و خواهد اعتراض نماید بر وجهی «مستحسن و عبارتی مقرون به ادب آن را ادا نماید.
گزیده ای که همه قول اوست مستحکم ستوده ای که همه فعل اوست مستحسن
تناسانی و استغناست احسان تو بر مردم زهی ‌آن جرم مستغنی فری‌ آن چهر مستحسن
کرد و صد مهمانم آمد خدمت هریک زمهر برطریق احسن و بروجه مستحسن کند
هرچه مستحسن آیدش زآنها در همان حشر او شود پیدا
ز غیبم هاتفی خواند این قصیده ناگه از هاتف بنامیزد معانی بدیع، الفاظ مستحسن!
به که کوشم به دعای تو که تطویل کلام نبود در بر ارباب خرد مستحسن
بلی چه مایه امور شنیعه در عالم که ‌نغز و دلکش ‌و مستحسن است در فرجام
دوم: هدیه است و آن چیزی است که آدمی به جهت برادر مومن خود عطا کند، یا ارسال نماید، خواه فقیر باشد خواه غنی، به جهت اظهار محبت، و تأکید دوستی و این امری است مستحسن و مطلوب و در شرع، پسندیده و مندوب.
صفات و رسم و خوی و خصلت و کردار و آئینش بپیش خلق و خالق سر بسر مستحسن و قابل