مستجیر

معنی کلمه مستجیر در لغت نامه دهخدا

مستجیر. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجارة. || پناه جوینده و زنهارخواهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). زینهارخواه. زنهارخواه. امان خواه. پناه برنده. پناه گرفته. پناهنده :
ایمن از شر امیران و وزیر
در پناه نام احمد مستجیر.مولوی ( مثنوی ).المستجیر بعمرو عند کربته
کالمستجیر من الرمضاء بالنار.( امثال و حکم دهخدا ).- مستجیر باﷲ؛ پناه برنده به خدا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| دادخواه. ( ناظم الاطباء ). || پناه و پناه دهنده. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مستجیر در فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) پناه دهنده ، دادخواه .

معنی کلمه مستجیر در فرهنگ عمید

زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده.

معنی کلمه مستجیر در فرهنگ فارسی

زنهارخواهنده، پناه برنده، پناهنده
( اسم ) زنهار خواهنده پناه برنده جمع :مستجیرین .

جملاتی از کاربرد کلمه مستجیر

بمستجار درش کعبه مستجیر و حرم اساس رکن یمانی ز رکن ایمان داشت
ز بیداد گردون نامهربان بدرگاه لطف تو شد مستجیر
هر جا به زمانه مستجیری ست او را تو ز مرحمت مجیری
لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟ بائسک المستجیر، عزتک المستجار
صبح حشر کوچکست ای مستجیر حشر اکبر را قیاس از وی بگیر
ای چرخ به عون تو مستعین ای دهر به لطف تو مستجیر
ایمن از شر امیران و وزیر در پناه نام احمد مستجیر
میکشان را به پیره باده فروش بنده مستجیر می‌بینم