مستبعد

معنی کلمه مستبعد در لغت نامه دهخدا

مستبعد. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استبعاد. || دوری جوینده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دوری خواهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || بعید و دور شمرنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به استبعاد شود.
مستبعد. [ م ُ ت َ ع َ ]( ع ص ) نعت مفعولی از استبعاد. || بعید و دور شمرده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دورانگاشته. دور. بعید. دشوار. ( غیاث ). رجوع به استبعاد شود.
- مستبعد است ؛ دور است از واقع. بعید است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مستبعد در فرهنگ معین

(مُ تَ عِ ) [ ع . ] (اِمف . ) دور، بعید، دشوار و مشکل .

معنی کلمه مستبعد در فرهنگ عمید

دور، بعید، دورازانتظار.

معنی کلمه مستبعد در فرهنگ فارسی

دور، دوری جسته، چیزی که بعیدبه نظر آید
(اسم ) بعیدشمرده شده آنچه عقلا بعید بنظر آید : از فلان این کار مستبعد نیست .
بعید و دور شمرده

معنی کلمه مستبعد در ویکی واژه

دور، بعید، دشوار و مشکل.

جملاتی از کاربرد کلمه مستبعد

از آن مکارم اخلاق نیست مستبعد که یاد می کند از ما به وقت بیکاری
وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ، ای فهمنا ما یقوله الطیر. قومی گفتند: این حقیقت نطق نیست که نطق بی‌حروف نباشد و در آواز مرغ حروف نیست، قومی گفتند روا باشد که حق تعالی مرغ را حقیقت نطق دهد تا با سلیمان سخن گوید و آن سلیمان را معجزتی باشد هم چنان که در قصّه هدهد است و گفته‌اند حقیقت نطق از مرغ مستبعد نیست که بعضی را از مرغان این نطق هست و آن طوطی است و ببغا.
قوله: «وَ یَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ» الآیة... ربّ العزّة در این آیت شکایت از بیگانگان با دوستان میکند، که ایشان بعث خلق از جلال قدرت ما مستبعد می‌دارند، همانست که در خبر صحیح گفت: «کذّبنی ابن آدم و لیس له ذلک»
از شرایع ترا راه دین ساختیم، و از حقائق ترا شمع معرفت افروختیم، تا بتأیید و تمکین ما آن راه روی، و عالمیان را بآن راه خوانی، قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ ای مهتر، ما شب معراج ترا در قبه قربت بنشاندیم و صد هزار نثار الطاف بر فرق دولت تو افشاندیم و کونین را خاک قدم تو گردانیدیم و هیکل علوی و مرکز سفلی در تحت رایت ولایت تو آوردیم و مقصود آن بود که تا ترا بر بساط شفاعت انبساط دهیم، تا قصه درد عاصیان امت، بر ما برداری و عذری از آن، بهر ایشان بخواهی که: لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا یا محمد اگر تو فردا از ما کونین و عالمیان بخواهی، هنوز خاک قدم خود خواسته باشی، و اگر ما بلطف قدم، خاک آن قدم در کار خادمی از خدم تو کنیم از کمال ما مستبعد نبود.