مسامر

معنی کلمه مسامر در لغت نامه دهخدا

مسامر. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مسامرة. کسی که در شب هم سخن شخص باشد. ( اقرب الموارد ). قصه سرا. نقال. افسانه سرا. و رجوع به مسامرة شود. || شب زنده دار. شب نشین.

معنی کلمه مسامر در فرهنگ معین

(مُ مِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - شب زنده دار، شب - نشین . ۲ - افسانه گو، قصه سرا، ج . مسامرین .

معنی کلمه مسامر در فرهنگ عمید

۱. شب نشین.
۲. افسانه گو.

معنی کلمه مسامر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شب زنده دار شب نشین . ۲ - افسانه گو قصه سرای جمع : مسامرین .

معنی کلمه مسامر در ویکی واژه

شب زنده دار، شب - نشین.
افسانه گو، قصه سرا؛
مسامرین.

جملاتی از کاربرد کلمه مسامر

غیوقی: مسامره را گویند.
نیابد کس چنان یاری مساعد نبیند کس چنو پیری مسامر
مسامر با اضافه تاست صحبت که حق در سر کند با اهل وحدت