مسافرین
معنی کلمه مسافرین در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مسافرین
مِنْ مثنوی زادالمسافرین
اجزای سازهای ماهوارهها، سازههای داخلی هواپیماهای مسافرین اعم از پنل صندلیهای کربنی، میزهای کربنی و سایر پوششهای کربنی، نوک هواپیماهای مافوق صوت، قطعات حساس موتور هواپیماها و …
و فی الثانی: لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً. و فی الثالث لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً و لم یقل فی الرابعة ما یفسدها بل قال: نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً یتّعظون بها، وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِینَ المسافرین ینتفعون بها.
ناصرخسرو یکی از بزرگترین فیلسوفان زبان فارسی از داعیان مذهب اسماعیلیه بود. او تعریف جدی و مشخصی از الهیات اسماعیلیه را مطرح کرد. دیدگاه ناصر خسرو در کتاب جامع الحکمتین و زادالمسافرین در مورد وحی و الهیات از موضوعات مهم فلسفی و کلامی اسماعیلیان است. یکی دیگر از این شخصیت ها حمیدالدین کرمانی است که اورا سخنگوی فلسفه اسماعیلیه میخوانند. پیروان اسماعیلیه اکنون در بیش از 40 کشور جهان زندگی میکنند و به عنوان یک جماعت صلحجو مشهور است.
امیر حسین ابن عالم بن ابی الحسین و جامع علوم ظاهریه و باطنیه و حاوی فضایل عقلیه و نقلیه. پس از ترک سلطنت به مولتان رفته خدمت شیخ رکن الدین ابوالفتح که به یک واسطه ازمریدان شیخ بهاءالدین زکریای ملتانی است، رسیده. بعضی گویند که به خدمت شیخ بهاءالدین زکریا فایض گردیده. عَلی أَیُّ حال از اماجد ارباب مقامات و از اکابر اصحاب کرامات و از محققین زمان خود بوده. نثراً و نظماً کتب محققانه تصنیف فرموده. مِنْجمله در منثورات: نزهت الارواح و صراط المستقیم و روح الارواح و درمنظومات: کنزالرموز و زاد المسافرین و طبع فقیر را به طرز زادالمسافرین کمال انس است. لهذا بر سنن آن انیس العاشقین را پرداخته. گویند طرب المجالس نیز منسوب به اوست. دیدهام سوؤالات گلشن راز شیخ محمود از ایشان و آن هفده سوؤال و افتتاحش بدین منوال است:
فَمَنِ اضْطُرَّ بکسر نون قراءة عاصم و حمزه و ابو عمرو و یعقوب است باقی بضم نون خوانند فَمَنِ اضْطُرَّ و معنی اضطرّ ای احوج و ألجئ الی ذلک هر که بیچاره ماند در نایافت و از مرگ ترسد غَیْرَ باغٍ در سفری یا در حالی که در آن عاصی نبود در خدای عز و جل وَ لا عادٍ و نه ستمکار بود در آن سفر یا در آن حال بر کس. شافعی ازینجا گفت «العاصی بسفره لا یترخّص برخص المسافرین» معنی دیگر گفتهاند این دو کلمه را غیر باغ یعنی که بیش از ضرورت نخورد، و لا عاد و افزون از مسکهی نخورد که جان وی بر جای بدارد، و از آن نفروشد، و هنگامی دیگر را بننهد، پس بروی از آن خوردن بزهی نیست، و حقیقت بغی طلب کردن است یعنی که باغی طالب آنست که وی را نیست و نمیرسد، و عادی آنست که تجاوز کند یعنی بحد و رسم شرع در گذارد.
بدان که دنیا منزلی است از منازل راه دین و راهگذاری است مسافران را به حضرت حق تعالی و بازاری است آراسته بر سر بادیه نهاده تا مسافرین از وی زاد خود برگیرند.
و ما این سؤالات را پیش را پیش ازین یاد کردهایماندر مصنفات خویش چو «کتاب عجایب الصنعة» و «کتاب زادالمسافرین» و «کتاب لسان العالم» و «کتاب اختیارالامام و اختیارالا یمان.» و جواب هر یکی گفتهایم بدلایل عقلی و براهین منطقی از بهر آنک شرط حکما است که مصنفات سؤالی را با جواب آن سازند. و همه دیدنیهااندر عالم خود سؤال بی جوابست؛ اگر ما آنچاندرین کتاب (ها) گفتهایم باز گفتیمی، روزگار ضایع کرده بودیمی. و چو گفتنی بیش از آن ماندست که گفته شده است، بباز گفتن آنچ گفتهایم خویشتن را مشغول نکنیم. آنگه سپس ازین سؤالات این مرد گفتست:
زادالمسافرین چه بود عجز و نیستی ما را براه عشق ندادند غیر ازین