مزگ

معنی کلمه مزگ در لغت نامه دهخدا

مزگ. [ م َ ] ( اِ ) درخت بادام تلخ. معرب آن مزج است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مزج شود.

معنی کلمه مزگ در فرهنگ معین

(مَ زْ ) (اِ. ) درخت بادام تلخ .

معنی کلمه مزگ در فرهنگ عمید

بادام تلخ.

معنی کلمه مزگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) بادام تلخ .

معنی کلمه مزگ در ویکی واژه

درخت بادام تلخ.

جملاتی از کاربرد کلمه مزگ

اسپنگان، روستایی در دهستان تیاب بخش تیاب شهرستان میناب در استان هرمزگان ایران است.
دگر یاد کردم من اندر غمش ببندد مرا غمزگانش به فن
با غمزگان مست گو ، صلح است ما را با شما بر زه کمان کردن که چه، وین ناوک‌اندازی چرا
لابد مظفر آید آن کس که گاه جنگ از غمزگان و زلفش تیر و زره بود
بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر
آسیاب، روستایی در دهستان آبنما بخش مرکزی شهرستان رودان در استان هرمزگان ایران است.
گشته است جان من هدف تیر غمزگانش یک تیر نیست کان نه همی بر هدف زند
ابراهیم عالی، روستایی در دهستان مسافرآباد بخش رودخانه شهرستان رودان در استان هرمزگان ایران است.
شدم فتنه بر غمزگانش بلی شود فتنه مردم چو بیند فتن
آسیاب آبی کریکی مربوط به دوره قاجاریه-پهلوی است و در استان هرمزگان، شهرستان بستک، بخش مرکزی، ۳ کیلومتری غرب شهر بستک، منطقه کریکی، واقع شده‌است. این اثر در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۵۳۵۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
تیری بغمزگان و کمانی بابروان دلهای خلق خستهٔ تیر و کمان تست
فرماندار پیشین شهرستان بستک هرمزگان. پژوهشگر تاریخ و جغرافیای منطقه هرمزگان و صاحب چند کتاب در این زمینه.
زلفکش دلکشک و غمزگکش دلدوزک بَرَکَش نازکک و ساعدکش سیمینک
غمزگانت قصد کین دارند وز من در غمت سایه‌ای مانده است مگر این کین ز پیراهن کشند
روی مکن سوی مزگت ایچ و همی رو روزی ده ره دنان دنان به سوی دن