مزمزه

معنی کلمه مزمزه در لغت نامه دهخدا

( مزمزة ) مزمزة. [ م َ م َ زَ ] ( ع مص ) جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- مزمزه کردن ؛ حرکت دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزمزه. [ م َ م َ زَ / زِ ] ( اِمص مرکب ) ( در تداول عامه ) چشش. مخفف مزه مزه.
- مزمزه کردن ؛ مخفف مزه مزه کردن. چشیدن غذا و جز آن.

معنی کلمه مزمزه در فرهنگ معین

(مَ مَ زِ ) [ ع . مزمزة ] (اِمص . ) (عا. ) چشیدن مزة چیزی .

معنی کلمه مزمزه در فرهنگ عمید

مزه کردن، چشیدن مزۀ چیزی.
* مزمزه کردن: چشیدن اندکی از چیزی برای دانستن مزۀ آن.

معنی کلمه مزمزه در فرهنگ فارسی

مزه مزه: مزه کردن، چشیدن مزه چیزی
( اسم ) چشش چیزی ( غذا و غیره ) . توضیح این کلمه را نباید با مضمض. عربی که لغتی فصیح و بمعنی گردانیدن آب در دهان بمنظور شستن و پاک کردن دندانها و دهان است اشتباه کرد چه مزمزه کردن مخفف مزه مزه کردن ( چشیدن ) است .
مزه مزه کردن چشیدن

معنی کلمه مزمزه در ویکی واژه

(عا.)
چشیدن مزة چیزی.

جملاتی از کاربرد کلمه مزمزه

پس هرگاه عالمی را در خانه امیر ظالمی ببینی شیطان به گمان تو می اندازد که او به جهت طمع به آنجا رفته، تو باید آن را به دل خود راه ندهی، زیرا که شاید باعث رفتنش اعانت مظلومی باشد و اگر از دهن مسلمانی بوی شراب یابی باید جزم به اینکه او شراب حرام نوشیده است نکنی، زیرا که می شود که مزمزه کرده باشد و ریخته باشد، یا بر آشامیدن آن مجبور بوده باشد، یا به تجویز طبیب حاذقی به جهت مداوائی آشامیده باشد و بالجمله باید حکم تو بر افعال مسلمین چون حکم و شهادت بر اموال ایشان باشد و همچنان که در مال حکم نمی کنی مگر به آنچه دیده ای، یا با اقرار شنیده ای، یا دو شاهد عادل در نزد تو شهادت داده اند، همچنین در افعال ایشان باید چنین باشی.