مزغ
معنی کلمه مزغ در فرهنگ معین
معنی کلمه مزغ در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مزغ در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه مزغ
می خور و سبحه و سجاده صد پاره بهل مزغ زیرک ز پی دانه بدامی نشود
باز این غزلسرایی بشنو ز مزغ کلکم کز شوق او بر آید فریاد از عنادل
وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ و شما را در قصاص کردن زندگانیست یا أُولِی الْأَلْبابِ ای زیرکان خداوندان مزغ و خداوندان خرد لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ تا به پرهیزید.
زه زهی بر دم تیری چو نهادند ببین که چنان مزغ دلی پر دلیی کرد چنین
بشد بر پی اسب بر چشمهسار مر او را بدید اندر آن مزغزار