مزدکی

معنی کلمه مزدکی در لغت نامه دهخدا

مزدکی. [ م َ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به مزدک. پیرو آئین مزدک. پیرو مزدک :
بدشت آمد از مزدکی صدهزار
برفتند شادان بر شهریار.فردوسی.تا جنت است و دوزخ باشد هرآینه
این مسکن موحد و آن جای مزدکی.سوزنی ( دیوان ص 361 ).اینت علی رایتی قاتل هر خارجی
وینت قباد آیتی قامع هر مزدکی.خاقانی. || ( حامص ) عمل مزدک.
- مزدکی کردن ؛ مانند مزدک رفتار کردن. فتنه انگیختن :
خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند
تأیید میر باد که حرز امان ماست.خاقانی.
مزدکی. [ م ُ دَ ] ( اِ ) علک. کندور. کُندر. ( زمخشری ). شاید کلمه مزدکی تحریفی از مصطکی باشد. رجوع به علک و کندر شود.

معنی کلمه مزدکی در فرهنگ معین

(مَ دَ ) (ص نسب . ) منسوب به مزدک ، پیرو آیین مزدک .

معنی کلمه مزدکی در فرهنگ عمید

پیرو آیین مزدک.

معنی کلمه مزدکی در فرهنگ فارسی

منسوب به مزدک پیرو آئین مزدک .
مانند مزدک بودن ( دربرانگیختن فتنه ) ٠
علک کندر

معنی کلمه مزدکی در ویکی واژه

منسوب به مزدک، پیرو آیین مزدکیان.

جملاتی از کاربرد کلمه مزدکی

تا جنت است و دوزخ باشد هر آینه این مسکن موحد و آن جای مزدکی
وز آن پس بهر جای بد مزدکی بنگذاشت زنده از ایشان یکی
سرخ‌پوشان مزدکی آیین‌ شده یار عرب به جستن کین
بخاریانرا مغ مزدکی بود نامی که مزدکی را بی مادر و خوهر نبود
به دشت آمد از مزدکی صدهزار برفتند شادان بر شهریار
آبی که گر برابر آتش بداریش واجب شود عبادت او نزد مزدکی
در بخش اول، انوشیروان ماجرایی را دربارهٔ توطئه‌ای که گروهی برای قتل او چیده بودند، شرح می‌دهد و توطئه کنندگان را بدعت گزاران در دین معرفی می‌کند و فرمان به کشتن آن‌ها می‌دهد. بنابراین روایت، آن‌ها مدعی داشتن کتاب‌ها و الهام ایزدی (کلام) بوده‌اند. در بخش دوم، شاه به اختصار ملاقات خویش را با رهبر این فرقه، که شجاعانه عقاید خود را در برابر همگان ابراز می‌کرد و حتی قتل شاه را واجب می‌شمرد، شرح می‌دهد. دربارهٔ این فرقه و عقایدشان اطلاع بیشتری در دست نیست، به هر صورت بعید می‌نماید که مزدکیان منظور او بوده باشند.