مزج

مزج

معنی کلمه مزج در لغت نامه دهخدا

مزج. [ م َ ] ( ع مص ) آمیختن. ( غیاث اللغات ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). آمیزش. آمیختگی. آمیغ. خلط. در هم کردن. ممزوج کردن. امتزاج. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آمیختن شراب و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || برافژولیدن قوم و سگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مزج فلاناً؛ برافژولیدن فلان را. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) عسل و انگبین. انگبین. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بادام تلخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). درخت بادام تلخ است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزج. [ م ِ ] ( ع اِ ) بادام تلخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انگبین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عسل و انگبین. ( ناظم الاطباء ).
مزج. [ م ِ زَ ج ج ] ( ع اِ ) نیزه خرد و کوتاه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( منتهی الارب ).
مزج. [ م ُ زَج ج ] ( ع ص ) نیزه بازُج. ( آنندراج ): رمح ٌ مزج ؛ نیزه باپیکان. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه مزج در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) آمیختن ، درهم آمیختن ، مخلوط کردن . ۲ - (اِمص . ) آمیزش ، اختلاط .

معنی کلمه مزج در فرهنگ عمید

آمیختن، آمیخته کردن، در هم کردن.

معنی کلمه مزج در فرهنگ فارسی

دهی از دهستان مرکزی بخش میامی شهرستان شاهرود دارای ۱۱۵٠ تن سکنه . محصول : غلات پنبه بادام انگور.
۱- ( مصدر ) آمیختن درهم آمیختن مخلوط کردن . ۲- ( اسم ) آمیزش اختلاط .
نیزه با زج

معنی کلمه مزج در دانشنامه عمومی

مزج (شاهرود). مزج یکی از روستاهای شهرستان شاهرود در استان سمنان ایران است.
این روستا در اطراف شهر شاهرود در بخش بسطام جای دارد. جمعیت روستای مزج بر پایه نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با ۶۶۶ نفر ( ۲۱۵ خانوار ) بوده است.
روستای مزج مردمانی شریف و با اصالت دارد و ایام محرم در این روستا دیدنیست.
می توان از اصالت این مردمان به قوم قومس اشاره کرد.
زبان و گویش مردم این روستاشیرین و شنیدنی است. گشت و گذار در باغ های آن صفایی تکرار نشدنیست.
از جمله دیدنی های این روستا می توان به قلعه یوز باشی و به قول محلی ها کجِ جو، یخچال مزج و مسجد و تکیه قدیم و حسینیه تازه ساخت روستا اشاره کرد.
مراسم های شبیه خوانی و دسته های عزاداران حسینی و از مراسم عروسی های قدیمی و به اصطلاح قدیمی های روستا ( پروارکشون ) .
مزج در ۳۶ دقیقه و ۳۶ درجه عرض جغرافیایی و ۲۴ دقیقه و ۵۵ درجه طول جغرافیایی قرار گرفته و در حدود ۱۲۴۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. این روستا در بین دو روستای خیج و گیلان ( جیلان ) قرار گرفته و مردم این خطه روستای خود را مغز می نامند. شغل اصلی اهالی روستا، کشاورزی و دامپروری است.
پ ن  : امیرمهدی محبی

معنی کلمه مزج در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)
آمیختن. «مَزَجَ الشَّرابَ بِالْماءِ مَزْجاً: خَلَطَهُ بِهِ». . مزاج مصدر است و به معنی ممزوج «مایَمْزُجُ بِهِ» نیز آید مراد از آن در آیه معنای دوم است یعنی آنچه به شراب اهل بهشت آمیخته شده از تسنیم است و آن چشمه ایست که مقربون از آن می‏نوشند. . . مِزاج در هردو آیه به معنی مفعول است و این لفظ بیشتر از سه بار در قران مجید نیامده است.

معنی کلمه مزج در ویکی واژه

آمیختن، درهم آمیختن، مخلوط کردن.
آمیزش، اختلاط.

جملاتی از کاربرد کلمه مزج

نسیم سحر تها مسک و تربتها کانها مزجت بالعنبر العبق
دو گیسو مطرا دو عارض مصفا دو جادو مکحل دو ابر و مزجج
که می‌برد به عراق این بضاعت مزجاة چنانکه زیره به کرمان برند و کاسه به چین؟
واسق ثلثا صافیا مسلما عن کدر من زر جون مزجت بما فیک العطر
بپای مردی عفوت بضاعتی مزجاة بدان جناب فرستاده است غثّ وثمین
آب‌انبار مزج مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان شاهرود، بخش بسطام، دهستان کلاته‌های غربی، روستای مزج واقع شده و این اثر در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۱۴۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بمفتقر بنگر کز عزیز مصر کرم به این بضاعت مزجاه چشم احسان داشت
امید هست که بر درگه کریم کنند قبول هدیه ناچیز و تحفه مزجاه
اگر بضاعت مزجاة اوحدی نکنی رد روا بود که: ز خوبان مصر ما،تو عزیزی
زینب برت بضایت مزجاه جان بکف آورده با ترانۀ یا ایها العزیز
بپذیر این بضاعت مزجاة از رهی منگر بدان که لایق و درخور نیامدست