مزاحه

معنی کلمه مزاحه در لغت نامه دهخدا

مزاحه. [ م ُ ح َ ] ( ع مص )مزاحة. مزاحت. رجوع به مزاحة و مزاحت و مزاح شود.

معنی کلمه مزاحه در فرهنگ معین

(مَ حَ یا حِ ) [ ع . مزاحة ] ۱ - (مص ل . ) شوخی کردن . ۲ - (اِمص . ) شوخی ، خوش طبعی .

معنی کلمه مزاحه در ویکی واژه

مزاحة
شوخی کردن.
شوخی، خوش طبعی.

جملاتی از کاربرد کلمه مزاحه

و بیشتر این مزاحها با کودکان و پیرزنان داشتی برای دلخوشی ایشان تا از هیبت وی نفور نشوند. و با زنان خویش همین طیبت عادت داشتی دلخوشی ایشان را عایشه رضی الله عنه می گوید، «سوده به نزدیک من آمد و من از شیر چیزی پخته بودم. گفتم بخور گفت نخواهم گفتم اگر نخوری در تو مالم گفت نخورم. دست فرا کردم و پاره ای اندر وی مالیدم و رسول میان ما نشسته بود. زانو فرا داشت تا وی نیز راه یابد که مکافات کند. وی نیز اندر روی من مالید و رسول (ص) بخندید».