مزاح

معنی کلمه مزاح در لغت نامه دهخدا

مزاح. [ م ِ /م َ /م ُ ] ( ع مص ) با هم خوش طبعی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ). خوشمزگی. فکاهت. لودگی. چکگی. مفاکهة. مفاکهت. طیبت. مطایبه. مَزح. ممازحت. ممازحة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مزاح کردن. ( تاج المصادر ). لاغ. ( صراح ). ( منتهی الارب ). خوش منشی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دُعبُب. دَعابة. ( منتهی الارب ). مداعبة. مباسطت با غیر از راه تلطف و استعطاف نه اذیت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): مجارزة؛ با هم مزاح کردن که به دشنام ماند. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) به معنی شوخی به فتح میم تلفظ می شود اما در اصل به ضم یا کسر آن است. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 2 شماره 1 ) : گفت یاد دارم [ مسعود ] و مزاح میکردم. ( تاریخ بیهقی ص 162 ). مهتری بزرگ با تو به مزاح و خنده سخن می گویدو تو حد خویش نگاه نمیداری. ( تاریخ بیهقی ص 324 ).
ز هزل و لاغ تو آزار خیزد
مزاح سرد آب رو بریزد.ناصرخسرو.ترا به محنت مسعودسعد عمر گذشت
بدار ماتم دولت که نیست جای مزاح.مسعودسعد.مزاحی کردم او درخواست پنداشت
دروغی گفتم او خود راست پنداشت.نظامی.اطلسی کز بهر تقوی و صلاح
دوخت باید خرج کردی از مزاح.مولوی.زن بسی گفتش که آخر ای امیر
گرمزاحی کردم از طیبت مگیر.مولوی.به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جِدّ از او بردار.سعدی.رجل دَعِب و داعِب و دَعّاب و دَعّابة؛ مرد بامزاح. ( منتهی الارب ).
- مزاح آمیز ؛همراه با شوخی و مزاح.
- مزاح پیشه ؛ که همواره مزاح می کند. شوخ : متوکل مزاح پیشه بود. ( مجمل التواریخ ).
|| شادی رسانیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ظرافت در گفتار: به مزاح ، زبان خر را خلج داند. رجوع به ظرافت شود.
- مزاح کننده ؛ که شوخی و ریشخند و مزاح می کند. دَعوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مزاح. [ م ُ ] ( ع ص ) دور گردانیده. رانده. برطرف ساخته.
- مزاح العله ؛ بی تعلل و بهانه. بهانه برطرف کرده شده : در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العله گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). به خزائن و مراکب و اسلحه و اسباب سپه داری او را مستظهر و مزاح العله گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 62 ).
مزاح. [ م َزْ زا ] ( ع ص ) بسیارمزاح. فراخ مزاح.مزاح کننده. لوده. چَکه. شوخ. بذله گو. بسیارطیبت. بسیارلاغ. آن که بسیار مزاح کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بسیار لاغ کننده. ( ناظم الاطباء ) :

معنی کلمه مزاح در فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) شوخی ، خوش طبعی .

معنی کلمه مزاح در فرهنگ عمید

بسیار شوخی کننده، بسیار شوخ.
هزل، شوخی، خوش طبعی، مسخرگی.

معنی کلمه مزاح در فرهنگ فارسی

باهم شوخی کردن، خوش طبعی کردن ، شوخی و خوش طبعی
( صفت ) بسیار شوخی کننده بسیار شوخ : الیزابت دوباره بهمان خلق و روحی. شوخ و مزاح و با نشاط خود باز گشت .
مزاح کننده

معنی کلمه مزاح در ویکی واژه

شوخی، خوش طبعی.

جملاتی از کاربرد کلمه مزاح

چون کسی گردد مزاحم بی سبب با مسلمان در ادای مستحب
در روزهای پایانی ۱۹۸۸ میلادی، قتل‌عام گنجه ارمنیان شروع شد. در ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۸۹ میلادی، مجلس عالی شوروی کلیهٔ مسئولان رده بالای آرتساخ را از کار برکنار کرد و به جای آن‌ها کمیتهٔ مخصوص ادارهٔ منطقه را، تحت نظر وولسکین، بر عهده گرفت. کمیتهٔ مزبور اقداماتی اصلاحاتی در منطقه در پیش گرفت و رفت‌وآمد به ارمنستان برخلاف گذشته وضع بهتری یافت ولی مسئولان باکو با ایجاد مزاحمت مانع شکل‌گیری امور منطقه می‌شدند.
امروزه این حقوق، اساس فرصت‌های تفریحی بیرون از منزل در چندین کشور نوردیک است، که فرصت پیاده‌روی یا خیمه‌زدن در زمین شخص دیگر (مثلاً در سویدن برای یک یا دو شب)، قایق‌سواری در آب‌های دیگران و چیدن گل‌های وحشی، قارچ‌ها و توت‌ها را فراهم می‌کند. اما این حقوق، مسئولیت‌های را نیز در قبال دارد؛ آن این‌که مکلفیتی برای آسیب نرساندن، مزاحمت نکردن، کثیف نساختن یا تخریب نکردن حیات وحش یا محصولات زراعی.
از آنجا که بین ذهن و تن ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، هرچه در جسم آرامش بیشتری برقرار شود، در ذهن نیز آرامش و تمرکز بیشتری برقرار شده و فرد از فکرهای مزاحم ذهنی رهایی می‌یابد.
لطیفة- عشق مجازی که افراط محبت است جز از حسنی که مظهر انسانیت است صورت نبندد که آینۀ دل او موصوف است به سعت: لایسعنی ارضی و لاسمائی و لیکن یسعنی قلب عبدالمومن جز به صورت حسن تام مستغرق نگردد، و همین عشق بود که از غلبۀ صورت معشوق مجازی تعین را بسوزاند، و بی مزاحمت اعتبار حجب خود بخود عشق بازی کند و آن را عشق حقیقی گویند: یحبهم و یحبونه.
اولین و قدیمی‌ترین وظیفه‌ای که نما به عهده دارد، وظیفهٔ محافظت از انسان‌ها در مقابل تهدیدهای بیرونی است. انسان برای حفاظت خود در برابر عوامل جوی و اقلیمی از یک طرف و حیوانات موذی و انسان‌های مزاحم از طرف دیگر، فضایی به نام خانه را برای خود ایجاد کرد.
ملک گفت: تخم نیکی تو پراگنده‌ای ریع آن ترا باشد، مزاحمت شرط نیست.
از پنیر شورت ای حاجی مزاحم گشته یبس دور از ریش ‌سفیدت‌ همچو قیطون‌ ریده‌ام
ز اغیار آثار نی اندرو که کس را مزاحم بود روز بار
نباشد مزاح همه روزه نیک ز طینت میسّر نگردد ولیک
مزاحی کردم و نقشی نمودم ترا در مهر خود می آزمودم
یک منبع آمریکایی آن را یک مزاح و جعل خنده‌دار دانسته‌است. همچنین منابع خبری خارج از ایران احتمال اینکه این هواپیما توانایی‌های اعلام شده را نداشته باشد یا اینکه در مقیاس‌های کوچک‌تر آزمایشی ساخته شده باشد را مطرح می‌کنند. اما در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ جمهوری اسلامی ایران ویدئویی از این جنگنده و آزمایش‌های حرکت بر روی باند (تاکسی) را منتشر کرد.
نی مزاحست اینکه گفتم با یکی اندر زمان بی توقف رو بسوی خدمتش بر پیرهن
گز مزاحی میکند مومن بحق نیکوست آن تقوی از باطل نمودن ز اهل ایمان خوش نماست
حمایتش ز ره عدل می تواند بست ره مزاحمت شمع بر نسیم شمال