مریمی

معنی کلمه مریمی در لغت نامه دهخدا

مریمی. [ م َرْ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به مریم. رجوع به مریم شود.
- آستین مریمی ؛ آستین منسوب به مریم عذرا که روح القدس در آن دمیده شد :
چون آستین مریمی و جیب عیسوی
از خلق تو زمانه معنبر نکوتر است.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 76 ).|| نوعی سکه زرین درشت و غالباً زنان از آن گردن بند ساختندی.

معنی کلمه مریمی در فرهنگ فارسی

نوعی سکه زرین درشت

معنی کلمه مریمی در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مریم گلی

جملاتی از کاربرد کلمه مریمی

مریم طبعش نکاح یوسف وصف تو بست مریمی با حسن یوسف نی چو یوسف کم بها
مسیحی ز هر مریمی برنخاست همایی ز هر آشیانی نرفت
تو اندر کعبه دل آیت قدسی اگر خواندی که کعبه هاجری بیت المقدس مریمی دارد
باد چو جبریل و تو چون مریمی عیسی گُل‌روی از این هر دو زاد
جام صبوحی ده قوی چون صبح بنمود از نوی بوئی چو باد عیسوی رنگ چو اشک مریمی
مریمی کن تو که فرزند مسیح است مسیح خاتمی کن تو که توفیق گدای است گدای
به ترسازاده عیسی دمی دل داده ام صائب که شرم مریمی می ریزد از روی عرقناکش
قلب مسیح خرم است از برکات مریمی بزم خلیل روشن است از حرکات ساره ای
گر بنطق آئیم پیش از وقت چون روح اللهیم ور خمش باشیم هنگام سخن چون مریمیم
رو که عیسی دلیل و همره تست ره همی رو تو مریمی کم گیر