مرکبی
معنی کلمه مرکبی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مرکبی
گمگشتگان وادی جهل مرکبیم راهی ز روی مرحمت ای رهنما، نما
هر نو آیین مرکبی زان کشوری کرده پریش هر بتی زان صد بت زرین شکسته در بهار
با الهام گرفتن از نام خانوادگی انریکو فرمی ابداع شد) به ذرهای گفته میشود که توسط آمار فرمی-دیراک مشخص شود. مهمترین ویژگی این ذرات پیروی از اصل طرد پاولی است. فرمیونها همهٔ کوارکها و لپتونها و هر ذره مرکبی که از ترکیب تعداد فردی از اینها تشکیل شود (مانند باریونها و اتمها و هستههای اتمی) را شامل میشوند. تفاوت فرمیون با بوزون در این است که بوزونها از آمار بوز-اینشتین پیروی میکنند.
فلک بارگی ترا روز میدان کمین مرکبی دهر ابلق گرفته
در ایام جوانی می کنم طی راه پیری را ندارم قوت رفتار و سرکش مرکبی دارم
چو گردون خادمی داری بناز تن همی دارش چو دولت مرکبی داری به کام دل همی رانش
چه مرکبی که مرکب زابر و باد شده است بر ابر و باد ز رفتار او عتاب و ملام
آفرین زان مرکب میمون که دیدم بر درش مرکبی، زین کرده و خاره بر و جادو ربای
گر مرکب مرکبی گردد خیال عقل تو جبرئیل از گیسوی حورانش افسار آورد
بجز مثال مرا مرکبی دگر باید که برنشینم و سهل است این اگر خواهی
با توجه به توضیحات داده شده پیرامون دو آرایه تمثیل و مثل، اسلوب معادله نوع ویژه و مرکبی از این دو است که نخستین بار شفیعی کدکنی دست به تعریف آن به شکل مجزا و با ویژگیهایی دقیقتر در کتاب «شاعر آیینهها» خود میزند و اینگونه تعریف میشود که
مرکبی چوبین روان باباد در رفتن ولی نیست هیچ از رفتن او باد را بر دل غبار