معنی کلمه مرکبات در لغت نامه دهخدا
- مرکبات امتزاجیه و غیرامتزاجیه ؛ مرکبات امتزاجیه از یازده تا نوزده و غیرامتزاجیه از بیست و یک تا نودونه باشد. ( از آنندراج ). رجوع به مرکب شود.
|| ج ِ مرکب ، نوع درختان گرمسیری که برگهای شکننده و لغزان و میوه های ترش یا ملس یا شیرین دارد و برگهای آن در زمستان نیز بر درخت ماند. نوعی درختان که خزان نکنند و میوه های شیرین و ترش و معطر دارند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مرکبات در نواحی گرمسیر و مرطوب عمل می آید، در ایران مخصوصاً در سواحل بحر خزر و در بعضی نقاط جنوب است. سابقاً در گیلان و مازندران مرکبات زیاد بود ولی به تدریج رو به نقصان گذارده است طریقه کاشتن آن بوسیله تخم و یا بواسطه نهال ریشه دار است. در سال سوم درخت مرکبات را برای خوبی جنس و طول عمر پیوند میزنند و برای حمل میوه آن به نواحی دوردست معمولاً آنها را زودتر می چینند. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ). برخی از انواع مرکبات ایران عبارتنداز: بادرنگ. بارپوست. بالنگ. بکرائی. پاتاوی. ( پتابی ، پتاوی ). پرتقال. ترشاب. ترشه. ترنج. توسرخ. دارابی. سلطان المرکبات. عباسی. فتابی. فتاوی. لیموی آب. لیموی ترش. لیموی ژاپنی. لیموی شیرین. لیموی عمانی. نارنج. نارنگی. نافه. و رجوع به مرکب شود. || در اصطلاح فلسفی ، موالید ثلاث را مرکبات گویند در مقابل بسائط که عقول و نفوس و هریک از عناصر هستند. ( از فرهنگ علوم عقلی ). و رجوع به مرکب و مرکبه شود.
- مرکبات خارجیه ؛ مرکباتی است که اجزاء ترکیب کننده آن درخارج موجود باشد مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و غیره. ( شفا ج 2 ص 115، از فرهنگ علوم عقلی ).
- مرکبات طبیعی ؛ موالید ثلاث است و آنچه بالطبع ترکیب یافته باشد. ( اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ).
- مرکبات عقلی ؛ اموری است که با تعقل و تحلیل عقلی منحل به اجزائی شوند و وجود خارجی آنها در ظرف خارج منحل به اجزائی نگردد، مانند نوع که در عقل منحل به دو جزء ذاتی می شود که جنس و فصل باشدولکن در خارج یک امر است مقابل مرکبات عینیه. ( شفا و اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ).
- مرکبات عنصری ؛ موالید ثلاث است. ( مصنفات ، از فرهنگ علوم عقلی ).
- مرکبات عینیه ؛ مرکبات خارجی است. ( اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ).