مرور

معنی کلمه مرور در لغت نامه دهخدا

مرور. [ م ُ ] ( ع مص ) گذشتن و رفتن. ( از اقرب الموارد ) ( غیاث ). بگذشتن. ( المصادر زوزنی ). بشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بگذشتن و بشدن. ( دهار ). گذرکردن. مرور أزمنه ، مرور ایام ، مرور اعوام ، مرور ایام و لیالی ، مرور لیالی ، مرور زمان ، مرور شهور و اعوام ، مرور سنین ، از ترکیبات اضافی کلمه است.
- به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
- عبور و مرور ؛ آمد و شد. شد و آی. آی وشو. شو و آی.رفت و آمد.
- مرور زمان ؛ در اصطلاح حقوق جزا، گذشتن مدتی است از تاریخ ارتکاب جرم ( یا تاریخ صدور حکم مجازات ) بدون اینکه مجرم مورد تعقیب قرار گرفته باشد ( یا در صورت صدور حکم ، مجازات در حق او مجری نشده باشد ). در این صورت مجرم تعقیب نشده قابل تعقیب نیست و مجرمی که مجازات در حق او اعمال نشده حکم مجازات در حق او قابل اجرا نخواهد بود. قسمت اول را مرور زمان جرم و قسمت دوم را مرور زمان مجازات نامند. ( فرهنگ حقوقی ). اسقاط حق کیفر دادن مجرم است بسبب گذشتن مدت مقرر درقانون جزا. اسقاط حق مطالبه است از مدیون پس از گذشتن مدت مقرر در قانون آئین دادرسی مدنی.
- || در اصطلاح آئین دادرسی مدنی ؛ عبارت از گذشتن مدتی است که به موجب قانون پس از انقضای آن مدت ، دعوی شنیده نمی شود. ( فرهنگ حقوقی ).
به موجب ماده 737 آئین دادرسی مدنی مرور زمان در کلیه دعاوی راجعه به اموال اعم از منقول و غیرمنقول و حقوق و دیون و منافع و محصول واسباب تملک و ضمان و دعاوی دیگر ده سال است جز در موارد مستثنی شده در قانون و به موجب ماده 738 در دعوی ملکیت یا وقفیت نسبت به عین غیر منقول مدت مرور زمان بیست سال است. مواد 739 و 740 نیز مدت مرور زمان را نسبت به دعاوی مختلف در موارد مختلف معلوم کرده است.
|| ( اِ ) گذار. گذر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گذر و محل گذر و جای گذر و عبور و محل رفتن و گذار و خیابان و گذرگاه. ( ناظم الاطباء ).
مرور. [ م ُ ]( ع اِ ) ج ِ مَرّة. ( منتهی الارب ). رجوع به مرة شود.

معنی کلمه مرور در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (مص ل . ) گذشتن ، گذر کردن .

معنی کلمه مرور در فرهنگ عمید

۱. رفتن، گذشتن، گذر کردن.
۲. مطالعۀ اجمالی کتاب.
۳. سپری شدن.

معنی کلمه مرور در فرهنگ فارسی

رفتن و گذشتن، گذرکردن ، مطالعه اجمالی کتاب
( مصدر ) ۱- رفتن گذشتن . ۲- مطالع. سریع کتاب ورساله . یا مرور ایام ( زمان ازمان ) . گذشت روزگار زمان :نیافتم هیچ جیزی گزیده تر بنزدیک او... در مرور ایام وازمان از کتابی وتصنیفی که من در آن جمز کنم و یاد کنم در آن اخبار شهر قم ...

معنی کلمه مرور در ویکی واژه

revisione
ripetizione
گذشتن، گذر کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه مرور

- با تی کشیدن به مرور زمان کفپوش‌ ها کدر می‌ شوند.
دلم جان گشت و جان ودل حقیقت چو دیدم مرورا راز شریعت
من او را وسوسه در خاطر آرم بدنیا مرورا از دین برآرم
رقاب کون و مکان زیر امرورد صفاست ببین بمنزلت یا رؤف و یارب ما
شیرین سخن تو تلخ شد با ما آری بمرور می شود شیره
و آنک مردن پیش او شد فتح باب سارعوا آید مرورا در خطاب
دهاد آفریننده خوب و زشت ترا مزد نیکان مرورا بهشت
به زور گریه، دل یار را به درد آرم که آب جا به دل سنگ می کند به مرور
تیم برنرز لی مرورگر وب جهان‌گستر را بر روی نکست کامپیوتر اجرا کرد.
هزار قرن دگر تا قیامت از نسبش مرور دهر شرف بر شرف کند الحاق
شیوه های زندگی غیب و حضور آن یکی اندر ثبات آن در مرور
سعدی از این چشمه حیوان که خورد سیر نگردد به مرور ای صنم