مرمی

معنی کلمه مرمی در لغت نامه دهخدا

مرمی. [ م َ ما ] ( ع مص ) مصدر میمی از رمی و رمایة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رمی و رمایة شود. || ( اِ ) مقصد. ( منتهی الارب ). مکان پرتاب کردن. ج ، مَرامی. ( از اقرب الموارد ). و از آن است حدیث «لیس ورأاﷲ مرمی »؛ یعنی مقصدی که آمال بسوی آن افکنده شود. ( از منتهی الارب ).
مرمی. [ م َ می ی ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رمی و رمایة. رجوع به رمی و رمایة شود. افکنده شده. افکنده. انداخته. انداخته شده. پرتاب شده. گشاد داده.
مرمی. [ م ِ ما ] ( ع اِ ) وسیله ای که بدان تیراندازی کنند. ج ، مَرامی. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه مرمی در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) پرتاب شده .

معنی کلمه مرمی در فرهنگ فارسی

( اسم ) انداخته شده پرتاب شده ( تیر و جز آن ) .
وسیله ای که بدان تیر اندازی کنند

معنی کلمه مرمی در ویکی واژه

پرتاب شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مرمی

اینت بسنده است، اگر خواهیی بشمرمی برتر ازین بیستی
عزم تو، چو آفتاب تنها رو نا جسته ز هیچ همرمی یاور
گرنه از بهر زمین بوسیدنستی پیش او مرمیان را نیستی پیوند و بند اندر میان
نمونه‌هایی از این تفنگ در عکس‌های مجاهدان دوره جنبش مشروطه ایران دیده می‌شود. این تفنگ در ایران به سه تیر فرانسوی و در بین ترک زبانان به «آینالی اوچ‌تیر» (به معنی سه تیر آیینه ای ) معروف بود. علت شهرت آن به آینه‌ای روکش مرمی فشنگ‌های آن بود که به جای مس یا برنج از فولاد نرم براق پوشیده بود.