مرغ سلیمان

معنی کلمه مرغ سلیمان در فرهنگ معین

( ~ِ سُ لَ ) (اِمر. ) هدهد، شانه به سر.

معنی کلمه مرغ سلیمان در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:هدهد

جملاتی از کاربرد کلمه مرغ سلیمان

نیست بر جای خویش مرغ سلیمان باز گوئی مگر هوای سبا کرد
تو مرغ سلیمانی از چیست بزندانی؟ با بال و پرافشانی ارکان قفس بشکن
شیدای هر مهوش نیم، جویای هر دلکش نیم پروانهٔ آتش نیم، مرغ سلیمان نیستم
نشانی ز بلقیس، اگر کرده‌ای چو مرغ سلیمان گذر بر سبا
نفحه باد صبا زد بچمن مرحبا رفت بشهر سبا مرغ سلیمان عشق
از پر فراشت مرغ سلیمان به سر لوی بر تارک چکاوه بود تاج خسروی
ای پیک صبا حال پریچهره ی ما چیست وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست
گفت چنین خانه و مهمان کجا مور کجا، مرغ سلیمان کجا
بدم به‌گوشهٔ تختی نشسته چون بلقیس بسان مرغ سلیمان به تارکم افسر
وگر مرغ سلیمانرا بجای خود نمی بینم بجای خود بود گر باز آهنگ سبا دارد