مرعوب. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از رعب. رجوع به رعب شود. ترسانیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ترسانیده شده. ( غیاث ). ترسیده. هراسیده. ترسانده شده. ترسان. بیم زده. مذعور. بیم کرده شده. بیم داده شده. بیمناک : رعیت بلدان ازمکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب. ( گلستان ). - مرعوب ساختن ؛ ترساندن. بیم زده کردن. مذعور ساختن. مرعوب کردن. پر بیم کردن.بیم دادن. - مرعوب شدن ؛ ترسیدن. بیم زده شدن. مذعور گشتن. پر بیم گشتن.بیمناک گشتن. - مرعوب کردن ؛ مرعوب ساختن. ترساندن. بیم زده کردن. بیم دادن.
معنی کلمه مرعوب در فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ترسیده .
معنی کلمه مرعوب در فرهنگ عمید
ترسانیده شده، ترسیده.
معنی کلمه مرعوب در فرهنگ فارسی
ترسیده، ترسانیده شده ( اسم ) ترسانده شده ترسیده جمع : مرعوبین .
معنی کلمه مرعوب در ویکی واژه
ترسیده.
جملاتی از کاربرد کلمه مرعوب
چوب از کف نه، مکن مرعوب، جان خلق را نیست در خور تلخی از شکر، درشتی از پرند
بر این جمعیت مرعوب گه کار سلیمان بن محسن شد علمدار
که مستوفی است شخصی لاابالی مشیرالدوله مرعوب و خیالی
همه مرعوب اجانب همه مغلوب طمع همه دلال اعادی همه حمال شرور
«معلمان مطالبهجو، مرعوب این برخوردها نخواهند شد». (بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در اعتراض به بازداشت معلمان توسط نظام جمهوری اسلامی ایران)
بر فرخی آورد فشار آنچه مَصائِب او را نتوانست که مرعوب نماید
بر این جمعیت مرعوب گه کار «سلیمان بن محسن » شد علمدار
که مستوفی است شخص لاابالی مشیرالدوله مرعوب و خیالی
استراتژی فناوری شامل کشوری میشود که از امتیازش در تکنولوژی برای ایجاد و استقرار سلاحهای با تعداد و قدرت کافی برای مرعوب یا نابود کردن مخالفانش استفاده میکند و آنها را مجبور به صرف منابع محدودشان بر روی اقدامات متقابل با فناوری بالا میکند.
مگذر از بیشه ما نیست گرت جرأت شیر که در اینجا نتوان با دل مرعوب گذشت
طایفه دزدانِ عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب؛ به حکم آنکه ملاذی منیع از قلّه کوهی گرفته بودند و ملجأ و مأوای خود ساخته. مدبّرانِ ممالک آن طرف در دفع مضرّت ایشان مشاورت همیکردند که اگر این طایفه هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.