معنی کلمه مرسله در لغت نامه دهخدا
مرسلة. [ م ُ س َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث مرسَل ، نعت مفعولی از مصدر ارسال. فرستاده شده. ارسال شده. گسیل داشته. رجوع به مرسل و ارسال شود. || آویخته شده. فروهشته. || در انواع احادیث ، احادیث مرسلة، حدیثهای مرسل. آن حدیثها که اسناد متصله آن تا تابعی رسد و تابعی بی ذکر صحابی واسطه میان خویش و پیغامبر «قال رسول اﷲ» گوید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به مُرسَل شود. || گردن بنددراز که بر سینه افتد یا گردن بند که در آن مهره و جز آن باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).یک دانه بزرگ از گردن بند. ( مهذب الاسماء ). زیوری است که زنان در گلو آویزند. ( غیاث ). مهره های به رشته کرده چون مروارید و یسر و آنچه بدان ماند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مرسَلات. ( اقرب الموارد ) :
ارغوان لعل بدخشی دارد اندرمرسله
نسترن لولوی لالا دارد اندرگوشوار.فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 175 ).تا سخن را فخر نامت زیور و پیرایه داد
مدح ، گوهر یاره گشت و شکر لؤلؤ مرسله.مسعودسعد.آن خواجه که واسطه ست مدح او
در مرسله های لفظ دُربارم.مسعودسعد.رشته دلها که در این گوهر است
مرسله از مرسله زیباتر است.نظامی.بنگر که ز حقه تفکر
در مرسله ای که میکشی دُر.نظامی.دیرینه غمی که در دلش بود
در مرسله سخن برآمود.نظامی.آدم و نوحی نه به ازهر دوئی
مرسله یک گره از هر دوئی.نظامی ( مخزن الاسرار ص 27 ).