مرزی

معنی کلمه مرزی در لغت نامه دهخدا

مرزی. [ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به مرز. مربوط به مرز: سپاه مرزی. قرارداد مرزی ، مسائل مرزی. رجوع به مرز به معنی سرحد بین دو مملکت شود.

معنی کلمه مرزی در فرهنگ فارسی

سپاه مرزی

جملاتی از کاربرد کلمه مرزی

با فرودان شفقت ورزی کن یافتی مرز، کیا مرزی کن
آفریدن رایگانم چون رواست رایگانم گر بیامرزی سزاست
پس آنگه هر دو اسپان را ببستند به دشت سبز بر مرزی نشستند
و گفت: مرا آمرزید و فرمود کل یا من لم یاکل و اشرب یا من لم یشرب لاجلی. بخور ای آنکه از برای ما نخوردی و بیاشام ای آنکه از برای ما نیاشامیدی.
یا رب تو اگر گناه می آمرزی نبود به جهان گنه کار چو من
گر بیامرزی مرا دانی که حکمت لایق است معصیت از بنده و آمرزش از آمرزگار
رایگانم آفریدی در جهان رایگانم هم بیامرزی عیان
بیامرزی مرایشان آخر کار نگردانی بدوزخ شان گرفتار
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای گرویدگان! إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ چون خواهید که با رسول من راز کنید، فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً پیش از راز خویش صدقه‌ای فرا فرستید. ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ آن به است شما را وَ أَطْهَرُ و آن پاک دارنده‌تر بود دل مسلمانان را، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا و اگر نمی‌یاوید چیزی که صدقه دهید، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲). اللَّه آمرزگار و بخشاینده آنچه گذشت بیامرزید.
و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود که «هفتاد گناه از جاهل می آمرزند پیش از آنکه یک گناه از عالم آمرزیده شود» آری: