مرزنده
معنی کلمه مرزنده در لغت نامه دهخدا

مرزنده

معنی کلمه مرزنده در لغت نامه دهخدا

مرزنده. [ م ُ زَ دَ /دِ ] ( نف ) جماع کننده. نعت فاعلی است از مرزیدن. ( ازفرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مُرز و مرزیدن شود.

معنی کلمه مرزنده در فرهنگ معین

(مُ زَ دَ یا دِ ) (ص فا. ) جماع کننده ، ج . مرزندگان .

معنی کلمه مرزنده در دانشنامه عمومی

مرزنده ( به انگلیسی: Marzandeh ) ، روستایی است از توابع بخش چمستان شهرستان نور در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان ناتل رستاق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۲۷۶ نفر ( ۸۴ خانوار ) بوده است.
▪مشاهده وضعیت آب و هوایی مرزنده
معنی کلمه مرزنده در فرهنگ معین
معنی کلمه مرزنده در دانشنامه عمومی
معنی کلمه مرزنده در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه مرزنده

معنی کلمه مرزنده در ویکی واژه

جماع کننده ؛
مرزندگان.

جملاتی از کاربرد کلمه مرزنده

گهی مرزنده آرد جمله ذرّات گهی محو فنا در دیدن ذات