مردگی

معنی کلمه مردگی در لغت نامه دهخدا

مردگی. [ م ُ دَ / دِ ] ( حامص ) مرده بودن. ممات. مقابل زندگی به معنی حیات : رحمت ایزد بر او باد در مردگی و زندگی. ( تاریخ بیهقی ص 309 ).
مردگی کفر و زندگی دین است
هر چه گفتند مغز آن این است.سنائی.ای حیات عاشقان در مردگی
در نیابی جز که در دل بردگی.مولوی.

معنی کلمه مردگی در فرهنگ فارسی

مرده بودن مقابل زندگی: رحمت ایزدی بر او باد در مردگی و زندگی ...

معنی کلمه مردگی در فرهنگستان زبان و ادب

[مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] ← مرده بودن

جملاتی از کاربرد کلمه مردگی

برخی پژوهشگران، جشن سپندارمذگان را همان جشن برزیگران می‌دانند. از قرار در روز اسفندگان چند جشن با مناسکی به‌خصوص برگزار می‌شده‌است و نخستین آنها جشن مردگیران یا مژد گیران بود که اختصاص به زنان داشته‌است. در این روز مردان برای زنان هدیه ای می‌خریدند و از ایشان قدردانی می‌کردند.
جملهٔ‌حیرانیم افسردگیست جملهٔ افسردگی از مردگیست
گل جالیز انگل مطلق ریشه گیاهان دولپه بوده و به دلیل فقدان برگ و سبزینه با جذب آب و مواد غذایی از گیاه میزبان سبب کاهش رشد و عملکرد، ایجاد پژمردگی و در نهایت مرگ آن می‌شود.
بیا مطربا کز غم افسرده ام ز پژمردگی گوییا مرده ام
نه لذت زندگی خود می یابی نه راحت مردگی تن می‌دانی
باین لیمی و دل مردگی مه دعویت ز عفت زکریا و عصمت یحیی است
خون‌مردگی چون ممکن است علامت یک بیماری زمینه‌ای مهم باشند نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد.
نبندد لب خود ز ارشاد ما دهد هر دم از مردگی یاد ما
به نور دل چنان کن زنده جانم که بعد از مردگی هم زنده مانم
نام دیگری برای جشن سپندارمذگان می‌توان یافت که با آیین بومی و نمادین ویژه‌ای همراه بوده‌است. گفته می‌شود مقارن همین روز مراسمی با نام «مردگیران» وجود داشته که به مراسم جشن سپندارمذگان نسبت داده شده‌است. از این قرار که؛ در این روز دختران آماده ازدواج یا دم‌بخت، این اختیار را پیدا می‌کردند که به میل خود، همسر و شریک زندگی آینده‌شان را انتخاب کنند. از همین روی نام این جشن به «مردگیران» مشهور شده‌است.
زاهد امروز ار بدیدی چشم پرآشوب دوست کی در آن پژمردگی وعدهٔ فرداستی
گر نداری شور و افغان بر خود، از دل‌مردگی‌ست چون ترا دل زنده می‌گردد، قیامت می‌شود
سور گرفتن به سوک، نوش مکیدن ز نیش زندگی از مردگی، شهد ز سم داشتن
عجبتر آنکه زنت را بمردگی چون تو همین معامله رفتست خود همینت سزاست