مردُم
معنی کلمه مردُم در لغت نامه دهخدا

مردُم

معنی کلمه مردُم در لغت نامه دهخدا

مردم. [ م َ دُ ] ( اِ )آدمی. انس. انسان. آدمیزاده. شخص. بشر :
دریا دو چشم وبر دل آتش همی فزاید
مردم میان دریا و آتش چگونه پاید.رودکی.خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم از او شاد و گه بود ناشاد.رودکی.مردمان از خرد سخن گویند
توهوازی حدیث غاب کنی.رودکی.بهین مردمان مردم نیکخوست
بتر آنکه خوی بد انباز او است.بوشکور.توانگر بنزدیک زن خفته بود
زن از خواب شرفاک مردم شنود.بوشکور.گفت ای مردمان از جای خویش نمی جنبید و خفته اید و راحت و آسانی گرفته اید مردم آنگاه مردم بود که او را جنبش و حرکت بود. ( ترجمه طبری بلعمی ).
از آن کردار کو مردم رباید
عقاب تیز نرباید خشین سار.دقیقی.که یار داشت با او خویشتن راست
نباید بود مردم را هزاکا.دقیقی.چون گرسنه شوند بیایند و مردم راو هر جانور را که بیابند بخورند. ( حدود العالم ).
فرزانه تر از تو نبود هرگز مردم
آزاده تر از تو نبرد خلق گمانه.خسروی.بر این و بر آن روز هم بگذرد
خردمند مردم چراغم خورد.فردوسی.بجز مغز مردم مده شان خورش
مگر خود بمیرند از این پرورش.فردوسی.چو جامه نه در خورد مردم بود
همان مردم اندر میان گم بود.فردوسی.مردم نه ای ای حیز به چه ماند رویت
چون بوزنه ای کو بکسی باز خماند.طیان.بزرگان گنج سیم و زر گوالند
تو از آزادگی مردم گوالی.طیان مرغزی.بر او مردمی کو کبر دارد
بتر باشد هزاران ره ز کافر.
همان رسم تواضع برگرفته ست
تو مردم دیده ای زین نیکخوتر.فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 182 ).تو مردمی کریمی من کنگری گدایم
ترسم ملول گردی با آن کرم ز کنگر.فرخی.گویندنخستین سخن از نامه پازند
آن است که با مردم بداصل مپیوند.لبیبی.به آسیب پای و به زانو و دست
همی مردم افکند چون پیل مست.عنصری.و آن سیب به کردار یکی مردم بیمار
کز جمله اعضا و تن او را دو رخان است.منوچهری.حاسدم گوید که ما پیریم و تو برناتری

معنی کلمه مردُم در فرهنگ معین

(مَ دُ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - انسان ، آدمی . ۲ - مردمک چشم . ج . مردمان .

معنی کلمه مردُم در فرهنگ عمید

۱. انسان ها، آدمیان.
۲. [مجاز] کسانی که در یک مکان اقامت دارند، ساکنان جایی.
۳. انسان هایی که دارای ویژگی یا ویژگی های مشترکی هستند.
۴. (زیست شناسی ) [قدیمی، مجاز] مردمک چشم: ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است (حافظ: ۱۲۶ ).

معنی کلمه مردُم در فرهنگ فارسی

آدمی، انسان، بیشتربصورت جمع استعمال می شود، مردمان جمع ، به معنی مردمک چشم هم گفته شده
( اسم ) ۱- انسان بشر آدمی : هرچه بر مردم بلا و شدت است این یقین دان کز خلاف عادت است . ( مثنوی ) جمع: مردمان : مردمان حمص عاصی شدند . ۲- انسان مهذب : ولکن با مردمان مردم باش وبا آدمیان آدمی ... یامردم آبی . آدم آبی : نقد اشکم را بزور از مردم چشم ربود گرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت . ( حسین آشوب ) ۳- مردمک . یا مردمک چشم . مردم چشم : ز گریه مردم چشمم نشسته در خونست ببین که در طلبت حال مردمان چونست ? ( حافظ )
جامه کهنه و در پی کرده

معنی کلمه مردُم در دانشنامه عمومی

مَردُم جمعی از شخص ها است که کل یک قومیت، ملت یا رده های بالاتری مانند مردم یک قاره را شامل می شود. برای نمونه، «ملت ایران» با نام مردم ایران ، ایرانی یا ایرانیان شناخته می شوند. یا قوم بلوچهایاح که بلوچی ، بلوچی ها یا بلوچیان نامیده می شوند و یا ملل اروپائی که آنها را اروپاییان صدا می زنند.
مردم میتوانند توده های مردمی را تشکیل دهند.
مردم به معنی از تخمه آدمیان است و از دو بخش تشکیل شده است ، مرت به مانای آدمی و مَرد به کار رفته است. و واژه تخم Tôhm ( تُهم، تخم، تُم )
در سیاست، جمهوری اصطلاحی است که مدعی حکومت مردم است. مثلا جمهوری روم از اصطلاح "سنا و مردم روم" استفاده می کرد و حتی پس از آن که کاملا به وضعیت استبدادی برگشت هم از این اسم استفاده می نمود. یا جمهوری خلق - به عنوان مثلا چین - معمولا یک کشور تک حزبی مارکسیستی یا سوسیالیستی است که ادعا حکومت از طرف مردم را دارد.
دموکراسی حکومتی است که در آن مردم، اقتدار برای انتخاب قانون و قانون گذار دارند.
مردم (ترانه). مردم تک آهنگی از نصرالله معین است که پس از آهنگ مجنون روانه بازار شد. این آهنگ مضمونی اجتماعی دارد که شعر آن از افشین مقدم و تنظیم و آهنگ سازی بر عهده علیرضا افکاری بود. معین در این ترانه به مسئله معیشت و زندگی مردم، بچه های کار و امید به آینده به دلگرمی از اسطوره های گذشته اشاره می کند. این تک آهنگ در نظرسنجیِ شبکه من و تو به عنوان دومین آهنگ سال انتخاب شد. محمود احمدی نژاد در مراسمی در صحن علنی مجلس قسمتی از مضمونِ این ترانه را به سخن آورد که حواشی بسیاری درایران به همراه داشت. ( احمدی نژاد: کسانی که فرش می بافند نباید خود روی حصیر بخوابند؛ ترانه: کسی که فرش می بافه/ نباید رو حصیر باشه ) . نماهنگی نیز برای این اثر توسط امیر سلیمانی ساخته شده است.

معنی کلمه مردُم در ویکی واژه

(کازرونی، نگارش گویش‌نما) مردم

جملاتی از کاربرد کلمه مردُم

مردُم که باشد در جهان با غم نمانَد جاودان هم بگذرانَد اَندُهان، اَلصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَج
صرفِ آسایشِ مردُم کردم بعدِ سی سال قلم فرسایی
من از روان خود آزرده ام ولی مردُم ازین که هست فلان شعرِ من روان خرسند
به دندان و گوش او پدر را بماند ولیکن کس او را به مردُم نخواند
نه مردُم، همانا که آهرمن است به چهر اهرمن، پیل پیکر تن است