مردمی

معنی کلمه مردمی در لغت نامه دهخدا

مردمی. [ م َ دُ ] ( حامص ) مردم بودن. انسان بودن. بشر بودن. از جنس بشر بودن. بشریت : و مردمان وی از اعتدال مردمی دورند. ( حدود العالم ). مردمانی اند از طبع مردمی دورتر. ( حدود العالم ).
مگر مردمی خیره دانی همی
جز این را ندانی نشانی همی.فردوسی.چنین داد پاسخ که من جادوام
ز مردی و از مردمی یکسوام .فردوسی ( شاهنامه ج 5 ص 2264 ).بیدار شو ز خواب و سوی مردمی گرای
یکبارگی مخسب همه عمر چون ستور.ناصرخسرو.ترا صورت مردمی داده اند
مکن خیره مر خویشتن را حمار.ناصرخسرو.در حال چهارم اثر مردمی آمد
چون ناطقه ره یافت در این جسم مکدر.ناصرخسرو.اگر شخصی از حد بیرون افتد از مزاج مردمی بیرون شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). زیرا که وی [ نوشتن ، کتابت ] است که مردم را از مردمی به درجه فرشتگی رساند و دیو را ز دیوی به مردمی رساند. ( نوروزنامه ). || انسانیت. مروت. آدمیت. دارای صفات نیک انسانیت بودن :
ای ز همه مردمی تهی و تلک
مردم نزدیک تر چرا پاید.بوشکور.سر مردمی بردباری بود
چو تیزی کنی تن به خواری بود.فردوسی.کزان نیکوی ها که تو کرده ای
سر از مردمی ها بر آورده ای.فردوسی.همه مردمی جستی و راستی
جهان را به دانش بیاراستی.فردوسی.هر آنکو گذشت از ره مردمی
ز دیوان شمر مشمرش آدمی.فردوسی.به همت و به سخا و به هیبت و به سخن
به مردمی که چنو نافریده است اله.فرخی.مردمی زنده بدویست و سخا زنده بدو
وین دوچیز است که او را بجهان کام و هواست.فرخی.من اندر برف و باران ایستاده
تو چشم مردمی بر هم نهاده.فخرالدین اسعد.هزار سال همیدون بزی به پیروزی
به مردمی و به آزادگی و نیکخوی.منوچهری.روان را درستی و بینائی اوست
تن مردمی را توانائی اوست.اسدی.درختی است از مردمی سایه ور
هشش بیخ و دین برگ و بارش هنر.اسدی.اصل مردمی کم آزاری است. ( قابوسنامه ).
بل مردمی است میوه ترا و تو
نیکو درخت سبز و مهنائی.ناصرخسرو.

معنی کلمه مردمی در فرهنگ معین

(مَ دُ ) (ص . ) وضع یا کیفیت داشتن رفتارها و منش های انسانی ، انسانیت .

معنی کلمه مردمی در فرهنگ عمید

۱. مربوط به مردم.
۲. (حاصل مصدر ) [قدیمی، مجاز] از جنس بشر بودن.
۳. (حاصل مصدر ) [قدیمی، مجاز] مروّت، انسانیّت.
۴. (حاصل مصدر ) [قدیمی، مجاز] خوش رفتاری با مردم.

معنی کلمه مردمی در فرهنگ فارسی

۱- انسان بودن بشریت انسانیت . ۲- دارای صفات نیک انسان بودن مروت : بگیتی به از مردمی کار نیست بدین با تو دانش به پیکار نیست . ( شا )
میر محمد هاشم از شاعران ایران و از سادات مشهد رضوی است

معنی کلمه مردمی در فرهنگستان زبان و ادب

{folkloric, folklorique (fr. )} [عمومی] مربوط به فرهنگ عامه

معنی کلمه مردمی در ویکی واژه

popolare
وضع یا کیفیت داشتن رفتارها و منش‌های انسانی ؛ انسانیت.

جملاتی از کاربرد کلمه مردمی

به باغ دهر سرافراز باد پیوسته نهال عمر تو کش لطف و مردمی ثمر است
تا هیچ سبب بود ز ایمان در دیدهٔ مردمی حیا را
او یکی از نخستین برندگان «جایزه هنرمند مردمی اتحاد جماهیر شوروی» در سال ۱۹۲۲ میلادی بود و بازیگر برجسته‌ای در تئاتر مالی در مسکو محسوب می‌شد.
بگفتی هم شبی جانا نظر بر حالت اندازم ز روی مردمی یک دم به حال دوست پردازم
دمی از مردمی دلها نوازد دمی بیچارگان را چاره سازد
از بخشش و بخشایش بهرام دگر بود وز مردمی و مردی سام دگر آمد
وی در سال ۲۰۱۲ برای دورهٔ سوم انتخاب شد، او کمی بیش از ۴۰ درصد از آرای مردمی را به‌دست آورد.
افعیانی آدمی‌وش‌، مردمی افعی‌پرست وه که اندر دست من گرزی کران‌پیکر نبود
چو مردمی و وفا نامم از جهان گم باد وفا ز مردم این عهد هیچ اگر دیدم
ترا گوید جزا اللّه ای جفا جوی که خود در تو نبود از مردمی بوی
به مردم درآویز اگر مردمی که با آدمی خو گر است آدمی
گر ندانی خویش را داناترین مردمی شعر خوب اکثر به نام مولوی لااعلم است
وی تاکنون، بابت فعالیت‌های هنری‌اش، برنده جوایز گوناگونی همچون هنرمند مردمی روسیه شده است.