مرحله دار

معنی کلمه مرحله دار در لغت نامه دهخدا

مرحله دار. [ م َ ح َ ل َ / ل ِ ] ( نف مرکب ) پاسبان و نگهبان راهی که در میان دو منزلگاه واقع شده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مرحله دار در فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) نگهبان جاده ای که در میان دو منزلگاه واقع است .

معنی کلمه مرحله دار در فرهنگ عمید

پاسبان و نگهبان راهی که میان دو منزل باشد، راهدار.

معنی کلمه مرحله دار در فرهنگ فارسی

( صفت ) نگهبان جادهای که در میان دو منزلگاه واقع است راهدار .

معنی کلمه مرحله دار در ویکی واژه

نگهبان جاده‌ای که در میان دو منزلگاه واقع

جملاتی از کاربرد کلمه مرحله دار

چون نقش قدم هر قدم از پوست بر آید هر کس خبر از دوری این مرحله دارد
یک همت مردانه کن ای خضر ره عشق تا منزل مقصود یکی مرحله داریم
با شوق جهانگرد دو گام است دوعالم صائب چه غم از دوری این مرحله دارد
کس خیمه نیفراخت به سرچشمه حیوان گاهی گذری خضر برین مرحله دارد
تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن هزار مرحله دارد شکسته‌پایی ما
نکته: الگوریتم پریم را به این صورت نیزمی توان بیان کرد:ابتدا گره‌ای به دلخواه انتخاب شود و سپس از بین یالهای متصل به آن یالی که با کمترین وزن انتخاب می‌شود متصل شود به گونه‌ای که حلقه ایجاد نشود. در هر مرحله یالی انتخاب می‌شود که حتماً یکی از دو سرآن جزو مسیر جواب بوده و وزن حداقل داشته باشد. پس در الگوریتم پریم دو محدودیت در هر مرحله داریم یکی آن که جنگل ایجاد نشود و دوم آنکه حلقه شکل نگیرد.
این قافله از خواب گران است گرانبار فریاد چه تاثیر درین مرحله دارد
شاهی سفر عشق به غفلت نتوان رفت هشدار، که این مرحله دارد خطری چند
تو پا به دامن منزل بکش، که تا دامن هزار مرحله دارد شکسته پایی ما
آتش به دل از گرمی این مرحله دارم پا بر سر گنج گهر از آبله دارم
این بازی بیشتر از ۱۵۰۰ مرحله دارد.
مشتاب در ین ره که نفس سوختگانند هر لاله دلسوخته کاین مرحله دارد