معنی کلمه مرحبا در لغت نامه دهخدا
چه گویمش گویمش چون بگذرد
الا یا نسیم الصبا مرحبا.غضائری.چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت جز از رضوان سلام و مرحبا.ناصرخسرو.ناگه درآمد از در حجره خیال دوست
چون روی او بدیدم گفتمش مرحبا.مسعودسعد.با غم رفیق طبعم از آن سان گرفت انس
کز در چو غم در آید گویدش مرحبا.مسعودسعد.ای کریمی کامیدواران را
همه لفظ تو مرحبا باشد.مسعودسعد.از حله حدوث برون شو دو منزلی
تا گویدت قریشی وحدت که مرحبا.خاقانی.بر اثر داغشان هر دم سلطان عشق
گوید خاقانیا خاک توام مرحبا.خاقانی.مرا مرحبا گفتن سفره داران
نباید کز آن مرحبا می گریزم.خاقانی.و در ضیافت دولت طفیلیان مملکت را مرحبا و طال بقائی شنوانیده آید. ( سندبادنامه ص 35 ).
مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
اًن تغب جاء القضا ضاق الغضا.مولوی.شادم بتو مرحبا واهلاً
ای بخت سعید مقبل من.سعدی.ای نفس خرم باد صبا
ازبر یار آمده ای مرحبا.سعدی ( کلیات چ فروغی ، غزلیات ص 1 ).مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست.حافظ. || زه ! آفرین ! ( فرهنگ فارسی معین ). احسنت ! بارک اﷲ! ( یادداشت مؤلف ). کلمه تحسین و تشویق است :
تا میر مؤمنان جهان مرحبام گفت
نزدیک مؤمنان زدر مرحبا شدم.ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 273 ).آسمان گوید زمین را مرحبا
با توام چون آهن و آهن ربا.مولوی.- مرحبا زدن ؛ صلا دادن. دعوت کردن. خوشامد گفتن : چون عشق را مرحبا زدی حوادث را طال بقا باید زد. ( سندبادنامه ص 140 ).
کس نمی بینم ز بیرون سرای
واندرونم مرحبائی می زدند.سعدی ( کلیات چ فروغی ص 580 ).طریق عشق می پوئی خردرا الوداعی گو
بساطقرب می جوئی بلا را مرحبائی زن.سلمان ساوجی ( آنندراج ).