مرجب

معنی کلمه مرجب در لغت نامه دهخدا

مرجب. [م ُ رَج ْ ج َ ] ( ع ص ) بزرگ و باشکوه. ( آنندراج ). بزرگ و باشکوه داشته شده. ( ناظم الاطباء ). باهیبت. بامهابت. مهیب. ( فرهنگ فارسی معین ). رجبه ؛ هابه و عظمه. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). نعت مفعولی است از ترجیب. رجوع به ترجیب شود. || لقبی و صفتی است ماه رجب را گویند: رجب المرجب. رجوع به معنی قبلی شود. || درخت با رجبه و با تکیه گاه. ( ناظم الاطباء ).درخت پربار ستون نهاده شده به سبب ضعف درخت و کثرت بار آن. ( آنندراج ). گویند: انا جذیلها المحکک و عذیقها المرجب ؛ رجبة ایشانم که به عقل و فکر من تقویت حاصل می نمایند و از مکروهات نجات می یابند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ثابت. برقرار. استوار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی قبلی شود. || قربانی شده در ماه رجب. ( فرهنگ فارسی معین ). رجبه ؛ ذبح النسائک فی رجب. ( متن اللغة ). رجوع به ترجیب شود.
مرجب. [ م ُ رَج ْ ج ِ ] ( ع ص ) ذبح کننده در ماه رجب. ( آنندراج ). نعت فاعلی است از ترجیب. رجوع به ترجیب شود.

معنی کلمه مرجب در فرهنگ معین

(مُ رَ جَّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - بزرگ و با هیبت . ۲ - قربانی شده در ماه رجب .

معنی کلمه مرجب در فرهنگ عمید

مهیب، معظم، بزرگ، باشکوه.

معنی کلمه مرجب در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- بزرگ و باهیبت با مهابت مهیب . ۲- قربانی شده در ماه رجب . توضیح ماه رجب را بدین عنوان خوانند : رجب المرجب .

معنی کلمه مرجب در ویکی واژه

بزرگ و با هیبت.
قربانی شده در ماه رجب.

جملاتی از کاربرد کلمه مرجب

بدست چرخ یکی تیغ آتشین دیدم چو ذوالفقار علی روز کشتن مرجب
مکرم ماند بر جای مبارک معظم راند دنبال مرجب