مرتجع

معنی کلمه مرتجع در لغت نامه دهخدا

مرتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) بازگردنده. بازگشت کننده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از ارتجاع. رجوع به ارتجاع در تمام معانی آن شود. || آن که طرفدار آداب و سنن قدیمی است ، مقابل متجدد. ( فرهنگ فارسی معین ). نامی است که در نیم قرن اخیر طرفداران انقلاب و تحولات شدید و سریع اجتماعی به محافظه کاران مخالف خویش داده اند، یعنی کسی که مایل به رجوع و بازگشت به قرون وسطی و طرفدار نظامات اجتماعی آن دوران است. مقابل متجدد و روشنفکر.

معنی کلمه مرتجع در فرهنگ معین

(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - بازگشت کننده . ۲ - کهنه پسند.

معنی کلمه مرتجع در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ متجدّد] کهنه پسند.
۲. [قدیمی] بازگشت کننده.

معنی کلمه مرتجع در فرهنگ فارسی

بازگشت کننده، کهنه پسند، ضد متجدد
( اسم ) ۱- باز گردنده بازگشت کننده . ۲- آنکه طرفدار آداب و سنن قدیمی است مقابل متجدد جمع : مرتجعین .

جملاتی از کاربرد کلمه مرتجع

اینک به چنگ مرتجعین اوفتاده‌ای آن سان که از برای تو راه خلاص نیست
زمانه گشت دوباره به کام مرتجعین
مرتجعین مبتلای خیفره! هستند مردم مشروطه خواه جبلعه دارند
آن خودسر مرتجع که دل‌ها خون کرد پامال هوای نفس خود قانون کرد!
هست با مرتجع و ظالم و جبار طرف اندرین ملک چنین مرد فداکار کجاست
از مرتجعین پول بگیرید ولیک در موقع رأی خودفروشی نکنید
اصلاحات صد روزه اقدامات فرهنگی، سیاسی، آموزشی و ملی در راستای اصلاح کشور بود که طی ۱۰۴ روز - از ۱۱ ژوئن تا ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۸ میلادی - در اواخر حیات دودمان چینگ انجام شد. این اصلاحات توسط امپراتور گوانگشو و حامیان اصلاح‌طلب او به مرحله عمل رسید. عمر این اصلاحات کوتاه بود؛ زیرا، ملکه تزی شی طی کودتایی (کودتای ۱۸۹۸) با حمایت مرتجعین توانست امپراتور جوان را سرنگون کرده و اصلاحات را لغو کند.
روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ ه‍.خ قوای سردار اسعد از یک سو و سپهدار تنکابنی از سوی دیگر، در نزدیکی تهران به هم رسیدند و در بادامک، اردو زدند. پس از درگیری‌های پراکنده، شهر به تصرف مجاهدین درآمد و در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹ میلادی) داستان جنگ پایان یافت و در ساعت ۸:۳۰ صبح، شاه با پانصد تن از سربازان، بستگان، سران و مرتجعین، به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.
"آخر این چه بدبختی بود که دامن گیر من شده‌است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام‌السلطنه بد، تقی‌زاده هم بد، نصرت‌الدوله بد، ملک‌الشعرا بد، مرتجع و آزادی‌خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده."
از تفرقه بگسیخته شد چون صف ما از مرتجعین شکست خوردیم همه