مربوب

معنی کلمه مربوب در لغت نامه دهخدا

مربوب. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) بنده. مملوک. پرورده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مخلوق. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مملوک. زیردست. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه مربوب در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - پرورده شده . ۲ - بنده ، عبد، مملوک ، ج . مربوبین .

معنی کلمه مربوب در فرهنگ عمید

۱. پرورده.
۲. [مقابلِ رب] بنده، مملوک.

معنی کلمه مربوب در فرهنگ فارسی

پرورده، بنده ومملوک
( اسم ) ۱- پرورده شده ۲- بنده عبد مملوک جمع : مربوبین .

معنی کلمه مربوب در ویکی واژه

پرورده شده.
بنده، عبد، مملوک ؛
مربوبین.

جملاتی از کاربرد کلمه مربوب

از و ارباب و مربوبات یکجا کنند ادراک فیض اندر تمنا
خود اشیاء هر یکی مربوب اسمیست که آن گنج حقیقت را طلسمی است
دوست تر دار از خود آن محبوب را طالب رب شو،بهل مربوب را
همیشه تا سوی حکمت مسلم است این قول که حکم رب نبود بر ارادت مربوب
بود موقوف تعیینش بمربوب که لابد برد و نسبت اوست منسوب
از عقل اگر آرد رو سوی جناب عشق از جلوهٔ هر مربوب رخساره رب بیند
و «عالمین» نامی است روحانیان را فریشتگان و آدمیان و پریان پس دیگر جانوران بدین سه ملحق‌اند که همه مربوب‌اند و اللَّه ربّ ایشان. قول حسن و مجاهد و قتاده آنست که عالمین نامی است همه مخلوقات را. بیان این در آن آیت است که اللَّه گفت «قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ، قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا.»
جز یار که هر دم بدگر نام نشانست ما رب و ربوبیت و مربوب ندیدیم
اعیان همه آئینهٔ اسمای الهی است مربوب توان دیدن و ارباب توان دید
رب بر مربوب کی لرزان بود کی انا دان بند جسم و جان بود