معنی کلمه مربع نشستن در لغت نامه دهخدا
هر که او پیش چو در مجلس آن خواجه نشست
بر دو زانو بود و خواجه مربع برگاه.فرخی.خاتون کائنات مربع نشسته خوش
پوشیده حله وز سر افتاده معجرش.خاقانی.و هرگز او را کسی ندید مربع نشسته ، او را پرسیدند چرا مربع ننشینی. ( تذکرةالاولیاء ).
ز بی تابی گره نگشود از کار سپند من
مربع در دل آتش نشستم تا چه پیش آید.صائب ( آنندراج ).