مراکز

معنی کلمه مراکز در لغت نامه دهخدا

مراکز. [ م َ ک ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَرْکَز. رجوع به مَرکَز شود.
- مراکز بحران ؛ در نجوم ، عبارت است از رسیدن قمر به درجات معینه از فلک البروج. و آن را تأسیسات قمر نیز گویند. و در اختیارات امور مذمومند و بغایت نحس... و در عدد تأسیسات اختلاف است بعضی هشت ثبت کرده اند و بعضی ده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه مراکز در فرهنگ معین

(مَ کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مرکز.

معنی کلمه مراکز در فرهنگ عمید

= مرکز

معنی کلمه مراکز در فرهنگ فارسی

جمع مرکز

معنی کلمه مراکز در ویکی واژه

جِ مرکز.

جملاتی از کاربرد کلمه مراکز

پند کم ده مراکز آن بگذشت که نصیحت کند خردمندم
شیرین زمانی نوه من دلشده فرهاد در مراکز دیده روان ساخته ام سوی تو جوئی
بین مراکز شرک بیزارت کنم
مراکز هنر سرکشم بر فلک بمالند در زیر پای لئام
کمترین کاری مراکز دیدهٔ گریان فتاد در شب هجران در و دیوارم از باران فتاد
مراکز آن لب و زان زلف دور باید بود که این به روز مضاف است و آن به شب منسوب
چهار اضداد در طبع مراکز به هم جمع آمده، کس دیده هرگز؟
باشد بدل امید مراکز کرم پیر ترک ار شده اولی و پدید آمده تقصیر
این منطقه دارای مراکز مهم ورزشی، علمی، اقتصادی و گردشگری است.
فان ثنائی و اعتقادی و طاعتی لافلاک ما اولیتنیه مراکز
شاها امید هست مراکز قبول تو اقبال طالع بد ما را بهی دهد