مراوده

معنی کلمه مراوده در لغت نامه دهخدا

مراوده. [ م ُ وِ دَ / دِ ] ( از ع ، اِمص ) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. ( یادداشت مؤلف ). دید و بازدید. ( ناظم الاطباء ). با کسی دوستی و معاشرت داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، مراودات.
- مراوده داشتن با کسی ؛ با اورفت و آمد کردن. ارتباط و آمد و شد داشتن.

معنی کلمه مراوده در فرهنگ معین

(مُ وِ دِ ) [ ع . مراودة ] (مص ل . ) دوستی و آمد و شد داشتن .

معنی کلمه مراوده در فرهنگ عمید

با هم دوستی و آمدوشد داشتن، با کسی رفت وآمد داشتن.

معنی کلمه مراوده در فرهنگ فارسی

خواستن ، باهم دوستی و آمدوشدداشتن
( مصدر ) رفت و آمد داشتن با کسی دوستی و معاشرت داشتن جمع : مراودات . توضیح در عربی بمعنی خواستن آمده و بمعنی است .
آمد و شد

معنی کلمه مراوده در ویکی واژه

دوستی، آمد و شد داشتن.
آمیزش

جملاتی از کاربرد کلمه مراوده

تا در دول مراوده است از سفیرها تا از ملل شک است و یقین در ضمیرها
تو ز هر طرف که کشی کمان، کنمت سپر تن ناتوان که مباد بر دل دیگران، رهی از مراوده وا کنی
الماس خان با میرزا شفیع دینوری دیگر شاعر کُرد، مراوده و مشاعره داشته و هر دو در حدود نیمه دوم سده ۱۲ می‌زیسته‌اند. میرزا شفیع مرثیه ای در ارتباط با مرگ الماس خان سروده که بخش مهمی از اطلاعات موجود دربارهٔ وی از همین مرثیه اخذ شده‌است.