مرابع

معنی کلمه مرابع در لغت نامه دهخدا

مرابع. [ م َ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مربع. ( از متن اللغة ). رجوع به مِربَع و مربعة ( به معنی چوبی که دو طرف آن بگیرند و با آن بار بر پشت ستور نهند ) شود. || ج ِ مربع، به معنی باران بهاری. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مَربَع شود. || ج ِ مربع، به معنی اقامتگاه تابستانی و ییلاق. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). رجوع به مَربَع شود : بستانش حدائق... نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم و گوش ندیده و نشینده. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 11 ). || جای بارشهای بهار. رجوع به معنی قبلی شود. || منزل ها. مکانها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به معنی سوم شود.

معنی کلمه مرابع در فرهنگ معین

(مَ بِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مَربَع . منازل ، جای اقامت .

معنی کلمه مرابع در فرهنگ عمید

= مَربع

معنی کلمه مرابع در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مربع . ۱- بارانهای بهاری . ۲- جای بارشهای بهار محلهای اقمات در بهار.

معنی کلمه مرابع در ویکی واژه

جِ مَربَ
منازل، جای اقامت.

جملاتی از کاربرد کلمه مرابع

نگذرد زان مرابع و اطلال تا نسازد ز گریه مالامال
ما انضرت ارض نجد من غمایمها خضر المرابع و الاطلال و الاکم
واقف بر هر چه در مرابع نزدیک ملهم از آنچه در مکامن اقصی