مذبح

معنی کلمه مذبح در لغت نامه دهخدا

مذبح. [ م َ ب َ ] ( ع اِ ) جای قربانی کردن. ( منتهی الارب ). مکان ذبح. ( اقرب الموارد )( از متن اللغة ). قربانگاه. آنجا که گوسپند و جز آن ذبح کنند. || آنچه زیر حنک باشد از حلق. ( از متن اللغة ). آنجای از حلقوم گوسفند و جز آن که هنگام ذبح ببرند. آنجای گلوی حیوان حلال گوشت که حیوان را از آنجا ذبح کنند. || شکاف در زمین مقدار بالشت و مانند آن. ( منتهی الارب ). شکافی در زمین به اندازه شبر و مانند آن. گویند: غادر السیل فی الارض اخادید و مذابح. ( از اقرب الموارد ). ج ، مذابح. || محراب. ( منتهی الارب ). مذبح در کنیسه به منزله محراب است در مساجد. ( ازمتن اللغة ) : ناگاه پدید آمد فرشته خدا ایستاده بر دست راست مذبح بخور برابر زکریا. ( ترجمه دیاتسارون ص 8 ). || کتب خانه نصاری. ( منتهی الارب ). موضع کتاب مقدس. ( از متن اللغة ). و المذابح بیوت کتب النصاری الواحد کمسکن ، و منه قول کعب فی المرتد ادخلوه المذبح وضعوا التوراة و حلفوه باللّه ، حکاه الهروی فی الغریبین. ( لسان العرب ). و این غلط است و مراد از کلمه وضع توراة این اشتباه ناشی شده است. ( یادداشت مؤلف ). || کوشک. ( منتهی الارب ).گمان میکنم مقاصیر را که جمع مقصوره است جمع جمع قصر تصور کرده است و غلط کرده است. ( یادداشت مؤلف ).
مذبح. [ م ِ ب َ ] ( ع اِ ) آنچه بدان ذبح کنند. ( منتهی الارب ). کارد.( مهذب الاسماء ). آلت ذبح. ( متن اللغة ). ج ، مَذابِخ.
مذبح. [ م ُ ذَب ْ ب ِ ] ( ع ص ) کشنده. ذبح کننده. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تذبیح. رجوع به تذبیح شود. || کسی که پشت راگسترد و سر را پست کند. ( آنندراج ). آنکه در رکوع سرش را بدان حد فرودآورد که از پشتش فروتر قرار گیرد. یا آن مدبح [ با دال مهمله ] است. ( از متن اللغة ).

معنی کلمه مذبح در فرهنگ معین

(مَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) جای قربانی کردن ، کشتارگاه . ج . مذابح .

معنی کلمه مذبح در فرهنگ عمید

جای قربانی کردن، کشتارگاه.

معنی کلمه مذبح در فرهنگ فارسی

یکی از برج های نیم کره جنوبی واقع در پائین دم برج عقرب که شامل هشت ستاره است سه ستاره آن از قدر سوم است . باین برج اسامی فاروس و تیمل و آلتار نیز داده شده است .توضیح وجه تسمیه بدان علت است که خدایان اساطیری یونانی برای پیروزی در جنگهایشان بر علیه تیتان ها در این محل سوگند یاد کرده و قربانی مینمودند .
کشتارگاه، جای قربانی کردن، مذابح جمع
( اسم ) ۱- جای ذبح کردن و نحر کردن حیوان کشتارگاه .۲- جایی از کنشت یهودیان که در آن قربانی کنند جمع : مذابح .
جای قربانی کردن

معنی کلمه مذبح در ویکی واژه

جای قربانی کردن، کشتارگاه.
مذابح.

جملاتی از کاربرد کلمه مذبح

به روم اندرون جای مذبح نماند صلیب و مسیح و موشح نماند
تیغ ار کشد بقصد سرم بسملش شوم در مذبح محبت قربان یک کسم
داستان تهمت خون در تضاد با قوانین تورات است. ده فرمان که پایه اصلی تورات را تشکیل می‌دهد کشتن را ممنوع می‌کند. استفاده از خون در پخت هر نوع ماده غذایی باعث غیرکوشر شدن آن می‌شود. از این رو در یهودیت بعد از ذبح حیوان باید خون آن به طور کامل خارج شود و خون حیوان نباید مورد مصرف قرار گیرد. بر اساس کتاب لاویان خون حیوانات قربانی شده تنها باید بر روی مذبح در معبد اورشلیم (که دیگر موجود نیست) پاشیده شود.
شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ درخت گل چو بپیروزه و عقیق صلیب
در مذبحت اسحاق و اسماعیل ندیدیم دیدیم ولی صد چو براهیم فدا شد
قارون را بدین سخن از کوه بزیر آورد و در بیعه شدند تعبّدگاه ایشان مردم چون از حال ایشان خبر بداشتند رفقه‌ها از هر جانب روی بایشان نهاد و با ایشان نیکویی میکردند و طعامها می‌بردند تا روزی ابلیس گفت اگر ما به هفته‌ای یک روز بکسب مشغول باشیم و این بار و ثقل خود از مردم فرو نهیم مگر بهتر باشد. قارون همان صواب دید و روز آدینه بکسب، شدند و باقی هفته عبادت همی‌کردند. روزی چند برآمد، ابلیس گفت یک روز کسب کنیم و یک روز عبادت تا از معاش و بلغت خود چیزی بسر آید و بصدقه دهیم و مردم را از ما منفعت بود. همان کردند و بکسب مشغول شدند تا دوستی کسب و دوستی مال در سر قارون شد. ابلیس آن گه از وی جدایی گرفت، گفت: من کار خود کردم و او را در دام دنیا آوردم. و حبّ الدّنیا راس کلّ خطیئة پس دنیا روی بوی نهاد و طغیان بالا گرفت چنان که ربّ العزّة گفت: إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‌. و اوّل طغیان و عصیان وی آن بود که ربّ العزّة وحی فرستاد بموسی که بنی اسرائیل را گوی تا بهر گوشه‌ای از چهار گوشه رداء خود رشته‌ای سبز درآویزند هام رنگ آسمان. موسی گفت: بار خدایا در این چه حکمتست؟ گفت: یا موسی بنی اسرائیل از ما و ذکر ما غافل‌اند و در آن غفلت از ما بی‌خبر شده‌اند، میخواهم که این رشته‌ها ایشان را نشانی باشد که چون در ان نگرند ما را یاد کنند و بر آسمان نگرند و دانند که کلام ما از سوی آسمان بایشان می‌فرو آید. موسی گفت: بار خدایا و اگر بفرمایی تا خود رداها یکسر همه سبز کنند، که بنی اسرائیل این رشته‌ها محقّر میدارند. ربّ العزّة گفت: یا موسی، فرمان، محقّر و مصغّر نبود و مؤمنان و دوستان فرمان ما حقیر و صغیر ندارند. هر که در فرمان صغیر مطیع نباشد در فرمان کبیر هم مطیع نباشد. پس موسی بنی اسرائیل را فرمود که انّ اللَّه عزّ و جلّ امرکم ان تعلّقوا فی اردیتکم خیوطا خضرا کلون السّماء لکی تذکروا ربّکم اذا رایتموها. ففعلت بنو اسرائیل ما امرهم به موسی و استکبر قارون فلم یطعه. بنی اسرائیل همان کردند که موسی به فرمان اللَّه ایشان را فرمود و قارون سر وازد و فرمان نبرد و گفت انّما یفعل هذا الارباب بعبیدهم لکی یتمیّزوا من غیرهم. این بود بدایت عصیان و بغی وی. پس چون موسی دریا باز برید و فرعون و قبطیان غرق گشتند و بنی اسرائیل ایمن نشستند و با خواندن تورات و حکم تورات پرداختند موسی (ع) ریاست مذبح به هارون داد و ریاست مذبح آن بود که بنی اسرائیل قربان که میکردند بر طریق تعبد پیش هارون می‌بردند و هارون بر مذبح می‌نهاد تا آتش از آسمان فرو آمدی و برگرفتی. قارون حسد برد گفت یا موسی لک الرّسالة و لهارون الحبورة و لست فی شی‌ء. ترا رسالت است و هارون را ریاست و مرا خود هیچ چیز نبود. موسی گفت حبورة که هارون را مسلّم است اللَّه وی را داد فضل خدا است. آن را دهد که خود خواهد. قارون گفت: و اللَّه لا اصدقک فی ذلک حتّی ترینی بیانه. من ترا تصدیق نکنم تا نشانی و بیانی بمن ننمایی. موسی بنی اسرائیل را جمع کرد و عصاهای ایشان همه بخواست و همه در یک حزمه بست و آنجا که عبادت میکرد بنهاد بامداد عصای هارون را دیدند در میان عصاها سبز گشته، و چنان که درخت برگ آرد برگ آورده. و کانت من شجر اللوزة موسی گفت مر قارون را که اکنون می‌بینی که از تشریف و تخصیص اللَّه است مر هارون را.