مذاب

معنی کلمه مذاب در لغت نامه دهخدا

مذاب. [ م َ ] ( ع ص ) ( از «ذ و ب » ) گداخته. آب شده. مایعگشته. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مُذاب شود.
مذاب. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ذوب » ) گداخته. ( دستورالاخوان ) ( زمخشری ) ( برهان قاطع ). گداخته شده. ( غیاث اللغات ). آب شده. مایعگشته. ( ناظم الاطباء ). نعت مفعولی از اِذابة. ذوب شده :
دولت میر قوی باد و تن میر قوی
بر کف میر می سرخ چو یاقوت مذاب.فرخی.به کنیت ملک الشرق کآسمانش نوشت
به سکه رخ خورشید بر به زر مذاب.خاقانی.دوش ز نوزادگان دعوت نو ساخت باغ
مجلسشان آب زد ابر به سیم مذاب.خاقانی.عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء معین است.سعدی.به هوای لب شیرین دهنان چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده.حافظ.
مذأب. [ م ُ ذَءْ ءَ ] ( ع ص ) غلام مذأب ؛ طفل با گیسو. ( منتهی الارب ). غلامی گیسودراز. ( مهذب الاسماء ). || غبیط مذأب ؛ پالان ذوابه دار. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه مذاب در فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِمف . ) گداخته شده ، آب شده .

معنی کلمه مذاب در فرهنگ عمید

گداخته، آب شده.

معنی کلمه مذاب در فرهنگ فارسی

گداخته
( اسم ) گداخته شده آب شده : بهوای لب شیرین پسران چند کنی جوهر روح بیاقوت مذاب آلوده ? ( حافظ )
طفل با گیسو

معنی کلمه مذاب در ویکی واژه

گداخته شده، آب شده.

جملاتی از کاربرد کلمه مذاب

ز بس که گریه کند شام بر حسین شهید شود بچشم شفق لؤلؤ مذاب عقیق
شهد وصلت چون شود بیرون به کام دل که تو شربتی شیرین تو از لعل مذابش داده‌ای
مون سن-میشل در نرماندی فرانسه از لوکوگرانیت ساخته شده‌است که از ژرف‌توده زیرزمینی ماگمای مذاب حدود ۵۲۵ میلیون سال پیش در دوره کامبرین جامد شد.
در روش‌هایی که از کنوروتور استفاده می‌شود، آهن‌خام مذابی که از که فرایند کوره بلند به دست آمده‌است درون کنورتور ریخته می‌شود تا با استفاده از دمش گاز اکسیژن کربن اضافی آن سوزانده شود. بدین ترتیب کربن فولاد به میزان مورد نظر خواهد رسید. سپس با اضافه کردن عناصر آلیاژی به آن استحکام فولاد افزایش خواهد یافت.
کنم از خون دل به روز وداع دامن کوه پر عقیق مذاب
کم آلیاژ یکی دیگر از مواد مصرفی در کوره، عناصر آلیاژکننده هستند. این عناصر که معمولاً در تولید فولادهای کربنی، پرآلیاژ و فولادهای زنگ نزن مصرف می‌شود شامل سیلیکون، منگنز، نیکل، کروم و مولیبدن هستند. این عناصر را به صورت ترکیبی با سایر عناصر به فولاد مذاب می‌افزایند که معمولاً ترکیب با آهن انجام می‌گیرد گاهی نیز از آلیاژهای دوتایی یا سه تایی که مقدار آهن آن کم است مثل فروسیلیکو منگنز استفاده می‌شود.
دهی پیام زنوشین لبت باغیارم فغان که زهر مذابم در انگبین داری
به کنیت ملک اشرق کاسمانش نبشت به سکهٔ رخ خورشید بر، به زر مذاب
هر پهنه ‌که یک روز درو تیغ بیازی تا روز جزا معدن یاقوت مذاب است
دلبرا گر لب لعلت به لب جام نهی از حیا آب شود پیش لبت لعل مذاب
خونفشان‌گردد چنان تیغت‌که‌گر تا روز حشر خاک راکاوی نیابی هیچ جز لعل مذاب
هیدروکسید پتاسیم نمی‌تواند به اکسید دهیدراته شود. اما می‌تواند با پتاسیم مذاب واکنش داده و آن را تولید کند و هیدروژن را به عنوان محصول جانبی آزاد کند.
خاکش همه عبیر و بساطش همه حریر آبش همه گلاب و نباتش همه مذاب
چون سینهٔ صدف صدف سینه‌ها تمام در عهد من گران شده از گوهر مذاب