مدهش

معنی کلمه مدهش در لغت نامه دهخدا

مدهش. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) درحیرت افکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). دهشت آورنده. آشفته کننده. سرگردان نماینده. بی هوش کننده. ( ناظم الاطباء ). هولناک. مایه حیرت. ترسناک. نعت فاعلی است از ادهاش. رجوع به ادهاش شود.
مدهش.[ م ُ دَهَْ هَِ ] ( ع ص ) مُدهِش. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تدهیش. رجوع به مُدْهِش و تدهیش شود.

معنی کلمه مدهش در فرهنگ معین

(مُ هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) وحشت آور، هراسناک .

معنی کلمه مدهش در فرهنگ عمید

چیزی که باعث سرگشتگی و حیرت می شود، دهشت آور، حیرت انگیز.

معنی کلمه مدهش در فرهنگ فارسی

دهشت آور، حیرت انگیز، چیزی که باعث سرگشتگی وحیرت بشود
( اسم ) در دهشت اندازنده دهشت آور حیرت آور .

جملاتی از کاربرد کلمه مدهش

مدهش پند که بر بدمنشان پند هباست «‌پند سعدی که کلید در گنج سعداست‌»
هر که بدگوی تو باشد مدهش در دل راه که بدریا نتوان کرد رها خرس و خروس
مدهش دل، که پهلوان گردد تو شوی پیر و او جوان گردد
غیر ترسم بر افسر هنر خویش کند فرصت صحبت وی بار خدایا مدهش
مدهش از پی سودا ترشی که به سوداش زیان می دارد
ز انقلابات مدهش خونین عامه برد آبروی دولت و دین
پند مدهشان که پند ضایع گردد خار نپوشد کسی به زیر خزولاد