مخملی

معنی کلمه مخملی در لغت نامه دهخدا

مخملی. [ م َ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به مخمل و مانند مخمل. ( ناظم الاطباء ). غالباً برای صافی و لطافت موصوف بیان می شود: لپ مخملی. و رجوع به مخمل شود.

معنی کلمه مخملی در فرهنگ فارسی

مانند مخمل

معنی کلمه مخملی در فرهنگستان زبان و ادب

{?velutinous, velvety, soft} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرک پوش با کرک هایی شبیه به مخمل

جملاتی از کاربرد کلمه مخملی

ز حال‌گوشه‌گیر فقر ای منعم مشو غافل که خواب مخملی در رهن نقش بوریا دارد
در تغافل‌خانهٔ اسباب فرش مخملی است زین تماشا جمع کن مژگان و رنگ خواب ریز
بی‌سبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم خواب‌کوتا مخملی بافد به خود تعبیر ما
افتاده است حیرت در عالم خیالات فرش بساط وهمی‌، نی مخملی و خوابی
اقتصاد بلاروس تحت فشار اوضاع سیاسی داخل این جمهوری است. این فشار عمدتاً به شکل تحریم‌ها علیه این کشور یا رهبری بلاروس، احساس می‌شود. در حقیقت، پس از شکست انقلاب مخملی در بلاروس، این کشور با تحریم‌های گسترده‌ای از سوی اروپا و آمریکا روبه‌رو شده‌است.
نسبت تن‌پروران، تن‌پروری می‌آورد هست از آن مایل به خوابیدن، ز گل‌ها مخملی!
شده خوش جعفری با مخملی جور زمین بوستان از لاله پر نور
در شهریور ۱۳۹۳، مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی سابق وزارت کشور و از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات دهم، با انتشار نامه‌ای ادعا کرد که در طول مدت بازداشت، بارها از جانب مأموران بازداشتگاه دو الف سپاه پاسداران تحت فشار قرار گرفته تا علیه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی، شهادت دهد که این افراد، در پی انجام انقلاب مخملی در ایران بودند. وی همچنین تلاش برای بازداشت فرزندان هاشمی رفسنجانی را اعمال فشار بر شخص اکبر هاشمی رفسنجانی برای تغییر مواضعش دانسته.
هوا مخملی ‌گر همه آفتابی وگر سایه‌ای بی سحر رفته باشی
نام تکلف مباد ننگ تک و‌تاز مرد ششجهتت خواب پاست‌کفش اگر مخملی‌ست
خواب در دیدهٔ ارباب قناعت تلخ است بوریا گر نکند مخملی و دیبایی
خواب راحت مدعای منعم است اما چه سود مخملی جز بوریای فقر تسکین‌باف نیست